2014/04/16, 07:03 PM
(2014/04/09, 09:44 PM)Kamyar نوشته است: .
بالاخره پام به این تاپیک باز شد.
مورد اورژانسیه وگرنه الان هم نمی اومدم
.
شرح ماجرای 4 ساله خیلی طولانیه نه وقت می شه و نه شاید لازم باشه کامل شرح بدم.
اصل مطلب اینه که بعد از 4 سال ماجراهای مختلف قصۀ ازدواج من با کسی که بهش علاقه دارم به اینجا رسیده که خانوادش به خاطر ام اس به شدت مخالفت می کنن. تا اینکه امشب بالاخره به شرط اینکه با چند تا دکتر مختلف مشورت کنن راضی شدن. اواخر آذر ماه 92 مشکل حسی داشتم و ام اس تشخیص داده شده ولی دکتر مشکل حسی ای رو که حدود 20 سال پیش داشتم رو حملۀ ام اس دونست و با استناد به اینکه 20 سال ام اس کاری به کارم نداشته استدلال می کرد از اون کیسهاییه که خوش خیمه و جای هیچ نگرانی نیست.
ولی مگه می شد نگران نبود. مخصوصاً اینکه تا قبل از اینکه خودم مبتلا بشم من هم مثل عوام الناس اصلاً اطلاع درستی از ام اس نداشتم و اگر بین خودمون بمونه و مسخره نکنید فکر می کردم کسی که ام اس داره بعد از چند سال می میره ! چه شاهکاریم من ! تا اینکه با گذشت زمان تا حدود زیادی خیالم راحت شد که احتمال اینکه ام اس بخواد به این زودیها مشکل حادی بوجود بیاره کمه، مخصوصاً اینکه 20 سال بین دو تا حمله فاصله بوده.
ولی ... الان دلشورۀ عجیبی به جونم افتاده. بحث تعهده.
خیلی دوست دارم بدونم کسی شرایط مشابه من رو داشته یا نه؟
یا اینکه شما اگر جای من بودید همین کار رو می کردید؟
.
من هم تقریبا شرایطی مشابه شما داشتم !
توی 11 سالگی هنگام بلوغ علائم حسی خیلی مشکوکی داشتم ، دستم قفل می شد و برای چند ثانیه نمیتونستم تکونش بدم! ولی خودش در عرض یک ماه خوب شد و دیگه کسی پیگیرش نشد!
ولی تو 17 سالگی موقع کنکور و استرس هاش دوباره درگیر شدم و ایندفعه تشخیص MS بود و گفتن تو از 11 سالگی MS داری
و تا دانشگاه قبول شدم و یکی دو ترم رو گذروندم دائما درگیر حمله های MS بودم، ولی بعد یکی از پسرای هم رشته ایم بهم ابراز عشق کرد ! و اینطوری شد که دیگه حمله نداشتم !!
نگران نباش دوست من ، کلا قانونش اینجوریه که وقتی از یه در عشق وارد میشه MS از در دیگه میره بیرون !!