سلام به همه
روز بسیار عالی بود
من ساعت 1:30 بامداد رسیدم خونه آخه بلیطمو عوض کردم
حامد جون و پریا خانوم ممنون بابت همه چیز.هماهنگی ها عالی بود.خسته نباشید.امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی باشید و در کنار هم لذت بببریم.
نازنبن عزیزم خیلی عالببودی قربونت برم کنار تو برام بهترینه همیشه.اینجا بهت بگم که خیلی ناراحتم از اینکه بخاطر عدم تعادل و دید دوتاییم نتونستم رو اون تابه خودم هلت بدم و زحمت این کارو دوستامون کشیدن
مرتضی جونم مرسی که بخاطر من از شب آمدی فرودگاه واقعا لطف کردی یکم تمرین کن شمالی بخونی بدونه غلط بابت چیزهایی که آوردی هم خیلی مرسی.
مهدی جون تلکابین خوش گذشت .کار قشنگی کردی واسه تولد. من که خیلی خوشحال شدم.
هانیه خانوم تولدتون مبارک انشالله هزار ساله باشید و به اونچه میخواهید برسید. ببخشید هدیه ندادیم واقعا بی خبر بودیم .
حمید جون مرسی که 5 تومنم و پس دادی از من به تو نصیحت وقتی تو نوبت دستشویی هستی باید وایسی خانوما برن اول :35: جذبه جونم دوست دارم.
خانومی که نیومدن اصلا جاشون خالی مطمئنم حمید تمام مدت حضورشو حس کرد و ماهم واقعا اونو کنار خودمون حس میکردیم امیدوارم سفرای بعدی حتما تشریف بیارن.
مهسا مثل همیشه خانوم و با حال،ببخشبد که در هنگام انجام حرکات موزون افتادم خوذدم بهت
مریم خانوم از شاد بودنتون همیشه خوشحال میشم.مرسی که منم رسوندین
سعیده خانوم خداییش خیلی تغییر کرده بودین . مرسی ازینکه به گرم بودن جم کمک کردین
بهار خانوم کارت شارژ مرتضی رو که ندادی نصفش ماله من بود از بابت هدیتون خیلی ممنونم و از دیدن و آشناییتون خیلی خوشحال شدم.
از آشنایی با افسانه هم خوشحال شدم.بهار دیدی فامیلیش میرزا قاسمی نبود
سینا کره ای و چینیو خیلی خوب آمدی.میرزا قاسمیم دوست داریااااااااا
آقا مجتبی آروم بودینااااااااااا ار آشنایی با خانومتون خوشحال شدم
حمید 2 جون دلم برات تنگ شده بود خوشحالم که دیروز کلی باهات بودم
شهرزاد خوشحالم بهپعد چند وفت دیدمت ساکت شدی نسبت به قبل
میر علی به جانه خودم ملوانه فایق از عمد مارو این همه تکون داد آخه خیلی با مره شده بود چهرت تو ابن تکونا و دورای فایق
لیدر هم خدایی آخر رقص بودااااااااااااااااااا
نازنین جونم رامسر چه خبرقرببونت برم تک جونم عزیزم که نون پتیر خیار آوردی واسم
سفر خیلی خوبی بود حای همه اونایی که تیومدن وافعا خالی بود دوست داشتیم باشن
روز بسیار عالی بود
من ساعت 1:30 بامداد رسیدم خونه آخه بلیطمو عوض کردم
حامد جون و پریا خانوم ممنون بابت همه چیز.هماهنگی ها عالی بود.خسته نباشید.امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی باشید و در کنار هم لذت بببریم.
نازنبن عزیزم خیلی عالببودی قربونت برم کنار تو برام بهترینه همیشه.اینجا بهت بگم که خیلی ناراحتم از اینکه بخاطر عدم تعادل و دید دوتاییم نتونستم رو اون تابه خودم هلت بدم و زحمت این کارو دوستامون کشیدن
مرتضی جونم مرسی که بخاطر من از شب آمدی فرودگاه واقعا لطف کردی یکم تمرین کن شمالی بخونی بدونه غلط بابت چیزهایی که آوردی هم خیلی مرسی.
مهدی جون تلکابین خوش گذشت .کار قشنگی کردی واسه تولد. من که خیلی خوشحال شدم.
هانیه خانوم تولدتون مبارک انشالله هزار ساله باشید و به اونچه میخواهید برسید. ببخشید هدیه ندادیم واقعا بی خبر بودیم .
حمید جون مرسی که 5 تومنم و پس دادی از من به تو نصیحت وقتی تو نوبت دستشویی هستی باید وایسی خانوما برن اول :35: جذبه جونم دوست دارم.
خانومی که نیومدن اصلا جاشون خالی مطمئنم حمید تمام مدت حضورشو حس کرد و ماهم واقعا اونو کنار خودمون حس میکردیم امیدوارم سفرای بعدی حتما تشریف بیارن.
مهسا مثل همیشه خانوم و با حال،ببخشبد که در هنگام انجام حرکات موزون افتادم خوذدم بهت
مریم خانوم از شاد بودنتون همیشه خوشحال میشم.مرسی که منم رسوندین
سعیده خانوم خداییش خیلی تغییر کرده بودین . مرسی ازینکه به گرم بودن جم کمک کردین
بهار خانوم کارت شارژ مرتضی رو که ندادی نصفش ماله من بود از بابت هدیتون خیلی ممنونم و از دیدن و آشناییتون خیلی خوشحال شدم.
از آشنایی با افسانه هم خوشحال شدم.بهار دیدی فامیلیش میرزا قاسمی نبود
سینا کره ای و چینیو خیلی خوب آمدی.میرزا قاسمیم دوست داریااااااااا
آقا مجتبی آروم بودینااااااااااا ار آشنایی با خانومتون خوشحال شدم
حمید 2 جون دلم برات تنگ شده بود خوشحالم که دیروز کلی باهات بودم
شهرزاد خوشحالم بهپعد چند وفت دیدمت ساکت شدی نسبت به قبل
میر علی به جانه خودم ملوانه فایق از عمد مارو این همه تکون داد آخه خیلی با مره شده بود چهرت تو ابن تکونا و دورای فایق
لیدر هم خدایی آخر رقص بودااااااااااااااااااا
نازنین جونم رامسر چه خبرقرببونت برم تک جونم عزیزم که نون پتیر خیار آوردی واسم
سفر خیلی خوبی بود حای همه اونایی که تیومدن وافعا خالی بود دوست داشتیم باشن
من درد در رگانم، حسرت در استخوانم،چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم،از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم،از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم