2014/04/08, 08:13 AM
حرف بدی نزده که گفته دوست باشید بعد کم کم برای کار و زندگی برنامه ریزی کنید
ببخشیدا ازدواج باید با شناخت باشه، خب تو مدت دوستی میفهمه که تحمل شرایط دخترخانم رو داره یا نه، دختر خانم هم میفهمه این آقا به دردش میخوره یا نه. حالا یک سال همدیگرو بشناسند بده؟
همین اول بسم الله الرحمن الرحیم عقد کنیم که نشد، اسمش بیفته تو دهنها خوبه!
من موافق 100 درصد دوستی هستم، چون تو این دوران اگر با عقل و علاقه به موازات پیش برن شناختشون کامل میشه، اینو همه می دانن که دو نفر که به هم حداقل حس رو دارن دیر یا زود وابستگی پیدا میکنند، پس از ترس وابستگی نباید از شناخت دور شد
بعد هم تو این مدت اسباب ازدواج رو فراهم می کنند. اتفاقاً دوستی طولانی باشه عقد کوتاه باشه بهتره، چون تو اون دوران انقدر همه بهت فشار میارن که نمی تونی درست تصمیم بگیری دعواها و اختلافها هم دقیقاً تو دوران عقد و نامزدی
من و همسرم 9 سال دوست بودیم، تازه تو سال سوم مطمئن شدم که به درد زندگی با من میخوره
بعد از عقد هم بیماری همسرم معلوم شد، خانواده هامون سر بیماری شوهرم طردمون کردند ولی ما از هیچی نترسیدیم تا تهش وایسادیم. همسرم قبل از خواستگاری ام آر آی کرده بود و به گفته خودش دکتر تشخیص نداده بود، خب خانواده من قبول نمیکردند میگفتند پنهان کاری کردند، ولی من یقین داشتم که شوهرم دروغ نگفته، چرا چون شناختم کامل بود.
زندگی زیر یک سقف زمین تا آسمان با دوستی و نامزدی هم تفاوت داره، ولی خب اون دوران کمکی برای شناخت اولیه و آمادگی شروع یک سفر
من اگر با شناخت ازدواج نکرده بودم تحمل شرایطی که برام پیش آمد و پیش میاد رو نداشتم و قطعاً جا میزدم
ببخشیدا ازدواج باید با شناخت باشه، خب تو مدت دوستی میفهمه که تحمل شرایط دخترخانم رو داره یا نه، دختر خانم هم میفهمه این آقا به دردش میخوره یا نه. حالا یک سال همدیگرو بشناسند بده؟
همین اول بسم الله الرحمن الرحیم عقد کنیم که نشد، اسمش بیفته تو دهنها خوبه!
من موافق 100 درصد دوستی هستم، چون تو این دوران اگر با عقل و علاقه به موازات پیش برن شناختشون کامل میشه، اینو همه می دانن که دو نفر که به هم حداقل حس رو دارن دیر یا زود وابستگی پیدا میکنند، پس از ترس وابستگی نباید از شناخت دور شد
بعد هم تو این مدت اسباب ازدواج رو فراهم می کنند. اتفاقاً دوستی طولانی باشه عقد کوتاه باشه بهتره، چون تو اون دوران انقدر همه بهت فشار میارن که نمی تونی درست تصمیم بگیری دعواها و اختلافها هم دقیقاً تو دوران عقد و نامزدی
من و همسرم 9 سال دوست بودیم، تازه تو سال سوم مطمئن شدم که به درد زندگی با من میخوره
بعد از عقد هم بیماری همسرم معلوم شد، خانواده هامون سر بیماری شوهرم طردمون کردند ولی ما از هیچی نترسیدیم تا تهش وایسادیم. همسرم قبل از خواستگاری ام آر آی کرده بود و به گفته خودش دکتر تشخیص نداده بود، خب خانواده من قبول نمیکردند میگفتند پنهان کاری کردند، ولی من یقین داشتم که شوهرم دروغ نگفته، چرا چون شناختم کامل بود.
زندگی زیر یک سقف زمین تا آسمان با دوستی و نامزدی هم تفاوت داره، ولی خب اون دوران کمکی برای شناخت اولیه و آمادگی شروع یک سفر
من اگر با شناخت ازدواج نکرده بودم تحمل شرایطی که برام پیش آمد و پیش میاد رو نداشتم و قطعاً جا میزدم
هرکه را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت