2014/04/07, 09:01 PM
در حال حاضر کسى نمى دونه دليلى نداره هر اتفاقى ميفته به همه بگم و تو بوق و کرنا کنم کلا در مورد همه چيز همينم شايد هنوز خيلى از افراد فاميل ندونن من کجا و در چه مقطعى درس مى خونم!! اين بيمارى هم چون بقيه اطلاع کافى ندارن اگر بگم فقط خودم اذيت ميشم به خاطر ديد اشتباهشون که البته شايد منم قبل از ابتلا همين ديد و داشتم نميشه به کسى خرده گرفت من آدم نسبتا مغروريم نه البته از جانب بدشا يعنى کسى حق نداره به من ترحم کنه و الکى به من چپ نگا کنه از اينکه کسى بخواد پشت سرم يا جلو روم بگه آخى طفلکى و اين حرفا متنفرم يا مثلا چه دليلى داره مادربزرگ پيرم که تصورش از يک بيمار ام اسى فقط و فقط عممه که سالهاست داره رنج مى کشه از بيماريش اونم به خاطر مشکلاتى که داشته و سى سال تحمل سختى ها کنار ام اس به اين روز افتاده دلشو بشکونم و ناراحتش کنم. من دارم زندگى مى کنم درس مى خونم ورزش مى کنم هر کاريم بخوام مى کنم. البته براى اينکه اين بيمارى و به بقيه هم معرفى کنم که حداقل افراد کم سن تر از من که دچارش هستند بعدا بتونن راحتتر زندگى کنن و اين که خودم و به بقيه اثبات کنم يه روزى که خيلى نزديکه به همه به غير از مادربزرگم مى گم نه اينکه الان آدم موفقى نباشم ها نه اما يه ريزه کاريايى مونده برنامه ها دارم واسه لحظه به لحظه زندگيم
آرزوهاتو يه جا يادداشت کن و يکی يکی به خدا بگو. خدا يادش نميره،ولی تو يادت ميره چيزی که امروز داری، آرزوي دیروزت بود...