2014/03/17, 10:57 PM
من چون تنها ميرفتم دكتر خودم فهميدم
اولش هيچ حسى نداشتم و فكر ميكردم انقدر ادم بامعرفتم كنارم هست كه نميزارن كم بيارم
ولى بعدش فهميدم كه چقدر احمق هستم كه اينجورى فكر ميكردم
الانم فقط احساس تنهاى دارم
اولش هيچ حسى نداشتم و فكر ميكردم انقدر ادم بامعرفتم كنارم هست كه نميزارن كم بيارم
ولى بعدش فهميدم كه چقدر احمق هستم كه اينجورى فكر ميكردم
الانم فقط احساس تنهاى دارم