2014/03/07, 01:00 AM
من از علائمی که داشتم خودم حدس زدم باید ام اس باشه، مخصوصا که سوالای اون دکتر اولی رو شنیدم یه جورایی مطمئن شدم، اون روز خیلی داغون بودم و کلی گریه کردم و خیال مکردم تا چن روز دیگه رو ویلچر میشینم فردای ام ار ای نگو دکتر به بابام گفته اما بابام به هیشکی چیزی نگفت و حتی داروهایی رو که داده بود نگرفت و گفت که چیز مهمی نیس، خودمم که نتیجه رو خوندم نوشته بود لکه های کم اهمیت! تا اینکه رفتم پیش دکتر دومی که خ راحت گفت دو تا پلاک داری و برو یه ماه دیگه بیا که یه ماه دیگه خ راحت تر گفت قبلا دوتا بود حالا شده سه تا(که بخاطر شرایط روحی افتضاحم بود)،کلا از دکتره اصن خوشم نیومد و رفتم پیش سومی که آوازه ش خییییلی شنیده بودم و با چه مکافاتی هم وقت گرفتیم اما که کلا قیدش زدم تا اینکه دکتر شریفی معرکه رو خدا خیییلی اتفاقی سر راهم قرار داد و ایشون خیلی مهربون و با برخورد خ خوبی گفتن ایشالا خیره، اما نتیجه قبلیارو قبول نکردن و دوباره فرستادنم ام ار ای و ...که گفتن اگه استرس هاتو مهار کنی ایشالا حله و منم اروم شدم و از وحشتم کم شد، اما به موازات همه اینا اون اتفاق بدی که برام افتاده بود باعث شد اصن درد ام سو یادم برهکه دلیل اون اتفاقه هم کسی نبود جز ام اس
اما باز میگم خدایا شکرت...
اما باز میگم خدایا شکرت...
خدای درهای باز، خدای درهای بسته، ما را از این آستانه بگذران.