2014/01/13, 11:42 AM
من خودم تا یکسال و نیم از بیماریم اطلاعی نداشتم میدیدم فقط هفته ای یکبار مادر شوهر گرامی آمپول سینوکس تزریق می کنه
هر وقت میرفتیم مطب دکتر اول مامانم یا شوهرم میرفتن داخل مطب بعد من
دیگه از این قایم موشک بازی ها خسته شده بودم هی پچ پچ هی یواشکی حرف زدن
هر شش ماه حمله داشتم اونم از نوع بدو(به قول ما شیرازی ها)
تا اینکه یکروز به دکترم گفتم من ام اس دارم؟ اونم گفت مگه تو فلج شدی یا چشمات مشکلی داره؟(اینم از دکتر مملکتمون)البته بعد از یکسال و نیم من دکترم را عوض کردم و الان 4 ساله دکتر نیک سرشت که مثل ماه میمونه به من کمک کردن تا من بتونم دوباره به زندگی عادی برگردم زمانی که وارد مطب دکتر نیک سرشت شدم گفتم دکتر من ام اس دارم ولی اینا (مامانم و شوهرم) بهم نمیگن فکر کن قیافه مامان و شوهرم دکتر گفت با این روحیه خوبی که این داره چرا ازش پنهان کردین.
خلاصه دردسرتون ندم از اون روز تا الان توپ توپم پر انرژی و شاد به لطف خدا و همت دکتر و کمک خودم
هر وقت میرفتیم مطب دکتر اول مامانم یا شوهرم میرفتن داخل مطب بعد من
دیگه از این قایم موشک بازی ها خسته شده بودم هی پچ پچ هی یواشکی حرف زدن
هر شش ماه حمله داشتم اونم از نوع بدو(به قول ما شیرازی ها)
تا اینکه یکروز به دکترم گفتم من ام اس دارم؟ اونم گفت مگه تو فلج شدی یا چشمات مشکلی داره؟(اینم از دکتر مملکتمون)البته بعد از یکسال و نیم من دکترم را عوض کردم و الان 4 ساله دکتر نیک سرشت که مثل ماه میمونه به من کمک کردن تا من بتونم دوباره به زندگی عادی برگردم زمانی که وارد مطب دکتر نیک سرشت شدم گفتم دکتر من ام اس دارم ولی اینا (مامانم و شوهرم) بهم نمیگن فکر کن قیافه مامان و شوهرم دکتر گفت با این روحیه خوبی که این داره چرا ازش پنهان کردین.
خلاصه دردسرتون ندم از اون روز تا الان توپ توپم پر انرژی و شاد به لطف خدا و همت دکتر و کمک خودم
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار