2013/12/31, 11:00 PM
(2013/07/20, 11:08 PM)shaytoon نوشته است: وقف 6
مدتی زمان برد تا بتوانم خودم را بازیابی و شرایط بیماریم را ارز یابی کنم و بعد از آن تصمیم گرفتم در محل سکونتم (استان مرکزی) برای کمک به همدردانم انجمنی تاسیس کنم تا بتوانم با زندگی ومشکلات آنان از نزدیک آشنا شوم و آگر خداوند مدد کند در حد توانم به آنان خدمت کنم.
دیگر دنیایم بادنیای یگ زن خانم خانه دار، زمین تا آسمان فرق میکرد، روابط اجتماعی ام روز به روز گسترده و گسترده تر می شد، دیگر قادر بودم که بیماران و خانواده شان را با دادن اطلاعات صحیح و به جا از بیماری ام اس، شاد و امیدوار به زندگی بکنمو این همان چیزی بود آرزویش را داشتم: (وقف زندگی برای خَلق ِ خالقم)
[size=medium]این روزها مشغول سامندهی به مجتمعی هستم که وقف بیماران ام اس کرده ام وسه سال از تمام لحظاتم را گذاشتم به امید به اتمام رسیدن این مجتمع، تا انشالله همه امور را تحویل جوانان دهم و بازنشسته شوم.
من دیگر آن زن بیست ساله نیستم، من زنی هستم در آستانه پنجاه سالگی با کوله باری از تجربه و عشق به زندگی.
پیام من به دوستان همنوع ام:
زندگی یک موهبت الهی است.
من به زندگی عشق میورزم، من فرشته زیبای درونم را از اسارت همه زنجیرهای بدبینی، منفی نگری، دشمنی، ناتوانی، ناامیدی آزاد کردم و رها هستم تا به هر آنچه که بخواهم برسم.
من انسانی آرام، با نشاط و سر زنده ام و لبخند، چهره مرا زیباتر میکند.
من انسانها را دوست دارم و به همه عشق میورزم و این دلیل موفقیت من است.
من هرگز شکست نمیخورم و مقابل زندگی همچون کوه استوارم.
من اعتماد به نفس کامل دارم و توانایی های خودم را کاملا باور دارم.
من همیشه مراقب روحیه و سلامتی خود هستم.
من فردی کاملا خوش نیت و خوش اخلاق هستم.
من شایسته بهترینها هستم.
من به آینده ی زیبایی که در انتظارم است، ایمان راسخ دارم.
مریم پ. از اراک/ متولد 1341