2013/12/24, 02:53 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/12/24, 03:15 PM، توسط همسر یک قهرمان.)
احتمالاً اون گریه احساس واقعیت بوده، خنده قاطیش واسه انکار واقعیت
دقیقاً ما هم از اتاق اومدیم بیرون مریضها با نگاهاشون فکر میکردن یک مرضی بوده که حالا نیست و اشک و خنده ما از شادیِ، اما که برعکس بود
دقیقاً ما هم از اتاق اومدیم بیرون مریضها با نگاهاشون فکر میکردن یک مرضی بوده که حالا نیست و اشک و خنده ما از شادیِ، اما که برعکس بود
هرکه را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت