ندا ندا ندا
خیلی قشنگ توصیف کردی.با مامانم نشستیم و ارسالتو خوندیم.واقعا اشک تو چشام جمع شده.
راستی یادم رفت بگم.رو صندلی آخر همونجایی که ما در حال جنگیدن و دفاع از سنگر خانوما بودیم من هر وقت خستم می شد سرمو میزاشتم رو شونه ندا.
تو راه برگشتن به خونه داشتم فیلم هارو نگاه می کردم که خوابم برد.40 دقیقه بعد آرمین که جلو نشسته بود بیدارم کرد.و فکر می کنید در چه حالی بودم؟؟؟ سرم رو شونه دختر بغل دستیم بود. بنده خدا این همه راه تحمل کرد هیچی نگفت. یعنی از خجالت آب شدما. دوست داشتم زمین دهن وا کنه برم توش.
هنوز تو فاز صندلی آخر میدل باس بودم خوب
خیلی قشنگ توصیف کردی.با مامانم نشستیم و ارسالتو خوندیم.واقعا اشک تو چشام جمع شده.
راستی یادم رفت بگم.رو صندلی آخر همونجایی که ما در حال جنگیدن و دفاع از سنگر خانوما بودیم من هر وقت خستم می شد سرمو میزاشتم رو شونه ندا.
تو راه برگشتن به خونه داشتم فیلم هارو نگاه می کردم که خوابم برد.40 دقیقه بعد آرمین که جلو نشسته بود بیدارم کرد.و فکر می کنید در چه حالی بودم؟؟؟ سرم رو شونه دختر بغل دستیم بود. بنده خدا این همه راه تحمل کرد هیچی نگفت. یعنی از خجالت آب شدما. دوست داشتم زمین دهن وا کنه برم توش.
هنوز تو فاز صندلی آخر میدل باس بودم خوب
~دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد~
دلم بوی خوش بابونه می خواهد~