2013/11/21, 12:27 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/11/23, 08:01 PM، توسط nader_wanton.)
سلام به همگی
واقعا ممنونم از پست های که گذاشتین واقعا تشکر از همسر یه قهرمان بخدا پستتون رو خوندم دلم شاد شد براتون ارزوی خوشبختی دارمبرای همتون دوستان ممنونم واقعا کمکم کردین.
اما امروز یه اتفاقی برام افتاد که الان یذره اشک تو چشمام جمع شده برای گفتنش
همتون یا شایدم بعضیاتون پست های من رو خوندین تو همین تاپیک که من با یه شخصی میخوام ازدواج کنم که ام اس داره.من خودم ام اس ندارم.به خاطر دوست دخترم که متوجه شدم ام اس داره اومدم تو این انجمن تا بتونم معلومات خودم رو نسبت به ام اس ببرم بالا تا بفهمم شما که ام اس دارین چطوریه دیدتون به زندگی و....
به خدا باور کنید انقدر خوشحال میشدم بعضی مواقع هم تعجب میکردم از پست هایی که میگذاشتین.باورم نمیشدکه چقدر راحت با ام اس کنار اومدین چقدر راحت دارین بعضیاتون با معشوقتون زندگی میکنید و خوشبختیدبااینکه ام اس دارین اما با ام اس دوست شدین
بگذریم.من 1سال خورده ایه که با دوست دخترم هستم.3ماهه که میفهمم ام اس داره در واقع بعد از عیدبیماریش نشانهاش مشخص میشه.بعدشم قضایایی که پیش میاد تو همین تاپیک گفتم.و حالا چی شده؟
من میخواستم با این خانوم که ام اس داشت ازدواج کنم شریک زندگیم باشه البته تصمیمم از قبل بود قبل از اینکه بیماریش مشخص شه.خواستگار براش میاد با وضعیت بهتر.پست قبلیم که گذاشتم میخواستم ملاک زندگی از دید شماها بدونم چیه که با هیچیم میشه زندگی کرد وقتی جواب هاتون رو خوندم اشک تو چشمام جمع شد.وقتی همسر یه قهرمان میگه با مخالفت شدید خانوادش 9سال به پای هم نشستن الانم خوشبختن چه حسی به ادم دست میده؟خیلی قشنگه.
من امشب واقعا ...شکست.امشب دوست دخترم اونم تو یه پیام باهام خداحافظی کرد تا ابدرفت.
برام سواله که چرا اینجور شد.به خودم میگه خوب مسلمه وقتی یه نفر بهتر پیدا میشه عشق فدای اون میشه.به خودمم دارم میقبولونم که اگر واقعا اونم من رو دوست داشت مثل همسر یه قهرمان که 9سال جنگیدن.اونم اگر واقعا من رو شریک خودش فرض میکرد به خاطر من می ایستاد.همونطور که من اصلا برام بیماریش مهم نبود خودش رو به خاطر خودش دوست داشتم نه خودم.اگرم مشکلی داشت 1001 دلیل دیگه داشتم که دوستش داشته باشم.امااینطور که بوش میاد عشق سوزان 2طرفه نبوده فقط از جانب من بوده.وقتی یه خواستگار بهتر پیدا بشه با داشتن ماشین و کار و....دیگه چی میخواد
اینطوری قصه ی ما هم به پایان رسید.
من با یه نفر که ام اس داشت میخواستم ازدواج کنم اونم دوست دخترم بود این بلارو سرم اوردتو یه پیام باهام خداحافظی کرد و رفت.اماچی میشه گفت...امیدوارم خوشبخت بشه فقط همین.
بچه ها برای همتون ارزوی موفقیت دارم چه اونایی که ام اس دارند چه اونایی که ام اس ندارند.امیدوارم واقعا شریک زندگی خودتون رو پیدا کنید به مراد دلتون برسید
نه اینکه مثل من بشید
واقعا ممنونم از پست های که گذاشتین واقعا تشکر از همسر یه قهرمان بخدا پستتون رو خوندم دلم شاد شد براتون ارزوی خوشبختی دارمبرای همتون دوستان ممنونم واقعا کمکم کردین.
اما امروز یه اتفاقی برام افتاد که الان یذره اشک تو چشمام جمع شده برای گفتنش
همتون یا شایدم بعضیاتون پست های من رو خوندین تو همین تاپیک که من با یه شخصی میخوام ازدواج کنم که ام اس داره.من خودم ام اس ندارم.به خاطر دوست دخترم که متوجه شدم ام اس داره اومدم تو این انجمن تا بتونم معلومات خودم رو نسبت به ام اس ببرم بالا تا بفهمم شما که ام اس دارین چطوریه دیدتون به زندگی و....
به خدا باور کنید انقدر خوشحال میشدم بعضی مواقع هم تعجب میکردم از پست هایی که میگذاشتین.باورم نمیشدکه چقدر راحت با ام اس کنار اومدین چقدر راحت دارین بعضیاتون با معشوقتون زندگی میکنید و خوشبختیدبااینکه ام اس دارین اما با ام اس دوست شدین
بگذریم.من 1سال خورده ایه که با دوست دخترم هستم.3ماهه که میفهمم ام اس داره در واقع بعد از عیدبیماریش نشانهاش مشخص میشه.بعدشم قضایایی که پیش میاد تو همین تاپیک گفتم.و حالا چی شده؟
من میخواستم با این خانوم که ام اس داشت ازدواج کنم شریک زندگیم باشه البته تصمیمم از قبل بود قبل از اینکه بیماریش مشخص شه.خواستگار براش میاد با وضعیت بهتر.پست قبلیم که گذاشتم میخواستم ملاک زندگی از دید شماها بدونم چیه که با هیچیم میشه زندگی کرد وقتی جواب هاتون رو خوندم اشک تو چشمام جمع شد.وقتی همسر یه قهرمان میگه با مخالفت شدید خانوادش 9سال به پای هم نشستن الانم خوشبختن چه حسی به ادم دست میده؟خیلی قشنگه.
من امشب واقعا ...شکست.امشب دوست دخترم اونم تو یه پیام باهام خداحافظی کرد تا ابدرفت.
برام سواله که چرا اینجور شد.به خودم میگه خوب مسلمه وقتی یه نفر بهتر پیدا میشه عشق فدای اون میشه.به خودمم دارم میقبولونم که اگر واقعا اونم من رو دوست داشت مثل همسر یه قهرمان که 9سال جنگیدن.اونم اگر واقعا من رو شریک خودش فرض میکرد به خاطر من می ایستاد.همونطور که من اصلا برام بیماریش مهم نبود خودش رو به خاطر خودش دوست داشتم نه خودم.اگرم مشکلی داشت 1001 دلیل دیگه داشتم که دوستش داشته باشم.امااینطور که بوش میاد عشق سوزان 2طرفه نبوده فقط از جانب من بوده.وقتی یه خواستگار بهتر پیدا بشه با داشتن ماشین و کار و....دیگه چی میخواد
اینطوری قصه ی ما هم به پایان رسید.
من با یه نفر که ام اس داشت میخواستم ازدواج کنم اونم دوست دخترم بود این بلارو سرم اوردتو یه پیام باهام خداحافظی کرد و رفت.اماچی میشه گفت...امیدوارم خوشبخت بشه فقط همین.
بچه ها برای همتون ارزوی موفقیت دارم چه اونایی که ام اس دارند چه اونایی که ام اس ندارند.امیدوارم واقعا شریک زندگی خودتون رو پیدا کنید به مراد دلتون برسید
نه اینکه مثل من بشید