2013/11/03, 07:09 PM
داشتم میرفتم دکتر,دیدم بدبود که چه عرض کنم تقریبا نابینا, حمله داشتم,رفتنی همچین خوردم به تیر که ...
اون روزخیلی دلم واسه خودم سوخت
مجبور شدم واسه اینکه دید دوتاچشم تلاقی نداشته باشه با یه دست جلوی چش سمت راستم تا دکتر برم
اون روزخیلی دلم واسه خودم سوخت

مجبور شدم واسه اینکه دید دوتاچشم تلاقی نداشته باشه با یه دست جلوی چش سمت راستم تا دکتر برم

خدا مرا مورد لطفش قرارداده...