2013/10/24, 02:24 AM
خب راستشو بخواین آره ....
یه مقداری تنهاییم رو بیشتر کرد ....
دیگه کمتر درباره ی مشکلاتم یا احساساتم با دیگران حرف می زنم ....
خیلی حساس شدم که فکر می کنم زیاد خوب نیست ....
شروع بیماری برای من با کلی درد و زجر بود ..... برای همین همون اوایل یه حالت دیپرس داشتم .... که به مرور زمان بهتر شدم ...
به خدا نزدیک تر شدم .....
یادگرفتم بیشتر شکر گزار خدا باشم ....
فکر می کنم ام اس ایمان و اعتقادات من رو قوی تر کرد .... که این باز هم جای شکر داره .....
یه مقداری تنهاییم رو بیشتر کرد ....
دیگه کمتر درباره ی مشکلاتم یا احساساتم با دیگران حرف می زنم ....
خیلی حساس شدم که فکر می کنم زیاد خوب نیست ....
شروع بیماری برای من با کلی درد و زجر بود ..... برای همین همون اوایل یه حالت دیپرس داشتم .... که به مرور زمان بهتر شدم ...
به خدا نزدیک تر شدم .....
یادگرفتم بیشتر شکر گزار خدا باشم ....
فکر می کنم ام اس ایمان و اعتقادات من رو قوی تر کرد .... که این باز هم جای شکر داره .....
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد