من دبیرستان بودم ما رو بردن میدون تیر رفتیم برای تیراندازی زمانیکه برگشتیم هممون تو گوشامون صدای وز وز افتاده بود مال همه بعد از یک روز خوب شد ولی مال من هر روز بدتر و بدتر میشد تا حدی رسید که رفتیم دکتر گوش و حلق و بینی دکتر گفت از شدت صدای انفجار دیگه این صداها تو گوشت خواهد موند و تا آخر عمرت همین جوری خواهی بود منم گفتم دست شما درد نکنه / خلاصه بعد از دو روز چشمام سفید دید و همین طور ادامه پیدا میکرد رفتیم چشم پزشکی گفت چشمات سالمه باید بری مغزو اعصاب رفتم و شبانه بستری شدم و ام.آر.آی و تشخیص ام.اس بعدشم بعد از یک هفته بستری و پالس تراپی خوب شدم . الانم در خدمت شما و دانشجوی نرم افزار
از ديروز بياموز، براي امروز زندگي كن و به فردا اميد داشته باش