2013/10/13, 12:08 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/10/14, 04:50 PM، توسط sooorooosh.)
من هم میام
ولی یه مشکل خوف عظیم دارم
اول اینکه تا چراغا رو خاموش میکنن یه رب ساعتی خندم میگیره. بعدش یهــــــــــــــــو خوابم میره
اون بار هم تو فیلم ملکه همی جوری شد. من کنار مهسا اینا بودم. اول خندیدم. بازم خندیدم. دوباره خندیدم. بعد مهسا عصبانی شد گفت میخوام نگاه کنم بشین بچه
بعدش خوابم برد.آخرهای فیلم هم از خواب بیدار شدم. اونجا که موسی کشته شد
بعدش اومد بیرون باهامون عکس گرفت
ولی یه مشکل خوف عظیم دارم
اول اینکه تا چراغا رو خاموش میکنن یه رب ساعتی خندم میگیره. بعدش یهــــــــــــــــو خوابم میره
اون بار هم تو فیلم ملکه همی جوری شد. من کنار مهسا اینا بودم. اول خندیدم. بازم خندیدم. دوباره خندیدم. بعد مهسا عصبانی شد گفت میخوام نگاه کنم بشین بچه
بعدش خوابم برد.آخرهای فیلم هم از خواب بیدار شدم. اونجا که موسی کشته شد
بعدش اومد بیرون باهامون عکس گرفت