سال 85 اولین حمله م بود که همون موقع دکترم گفت ممکنه ام اس باشه ولی ام آر آی پلاکی نشون نداد.
تحت نظر بودم همچنان، سال 86 که همسرم ازم خواستگاری کرد بهش گفتم مشکوک به ام اس هستم. گفتیم توکل به خدا و 87 عقد کردیم، هر سال حمله هام بیشتر و بیشتر میشد و از پلاک خبری نبود.
سالای اول ازدواجم ام اس کاملا خودشو نشون داد و برچسب ام اس به طور کامل به منم چسبید هرچند که دور از انتظارمون نبود چون دکترای زیادی بهم میگفتن ام اس داری.
همسرم از اول حرفش این بود که شاید این برای منم یه امتحانه، تنها مال تو نیست، پس فک نکن تنهایی
خدا رو شکر تا الان همه چی خوب بوده و ام اس هیچ مشکلی تو زندگی مون ایجاد نکرده.
درسته سختی هایی هم داشته ولی وقتی ام اس رو گذاشتیم یه گوشه ی زندگیمون سختی هاشم به جون خریدیم و ...
تحت نظر بودم همچنان، سال 86 که همسرم ازم خواستگاری کرد بهش گفتم مشکوک به ام اس هستم. گفتیم توکل به خدا و 87 عقد کردیم، هر سال حمله هام بیشتر و بیشتر میشد و از پلاک خبری نبود.
سالای اول ازدواجم ام اس کاملا خودشو نشون داد و برچسب ام اس به طور کامل به منم چسبید هرچند که دور از انتظارمون نبود چون دکترای زیادی بهم میگفتن ام اس داری.
همسرم از اول حرفش این بود که شاید این برای منم یه امتحانه، تنها مال تو نیست، پس فک نکن تنهایی
خدا رو شکر تا الان همه چی خوب بوده و ام اس هیچ مشکلی تو زندگی مون ایجاد نکرده.
درسته سختی هایی هم داشته ولی وقتی ام اس رو گذاشتیم یه گوشه ی زندگیمون سختی هاشم به جون خریدیم و ...
دور نرو...
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که می نویسم
نوازش هم بلدم...
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که می نویسم
نوازش هم بلدم...