2013/10/02, 03:26 PM
همسر من بخاطر استرس سربازی و ازدواج بود
همه چی بخاطر استرس و فشارهای عصبیِ
اون روزهای لعنتی که خانواده اش با خانواده من همه اش سر ازدواجمون جنگ میکردن بعد هم سر طلاقمون
بعد 10 سال دوستی میگفتن این دوتا بچه ان از پس مشکلات بر نمیان
سربازی هم که نوه ارشد بود بابابزرگِ دهنش رو آسفالت کرد تا کفالت بگیره 6ماه التماسش میکرد اونم میگفت من کفالت نمی دم به تو انگار میخواست ارث بده بعداش که بیماریش رو فهمیدم سوختیم که چقدر التماسش کرد و شخصیتش رو کرد تو پیت خیارشور واسه هیچی
همه چی بخاطر استرس و فشارهای عصبیِ
اون روزهای لعنتی که خانواده اش با خانواده من همه اش سر ازدواجمون جنگ میکردن بعد هم سر طلاقمون
بعد 10 سال دوستی میگفتن این دوتا بچه ان از پس مشکلات بر نمیان
سربازی هم که نوه ارشد بود بابابزرگِ دهنش رو آسفالت کرد تا کفالت بگیره 6ماه التماسش میکرد اونم میگفت من کفالت نمی دم به تو انگار میخواست ارث بده بعداش که بیماریش رو فهمیدم سوختیم که چقدر التماسش کرد و شخصیتش رو کرد تو پیت خیارشور واسه هیچی
هرکه را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت
کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت