با حرفای رامونا موافقم به خصوص بخش تجربیات نو . من متاسفانه پدرم رو پیش از ام اس از دست دادم ( خیلی ناگهانی و بر اثر یه اتفاق ). یعنی درست بعد از اون اتفاق ام اس اومد اما حاصل تجربه زندگیم با پدری مثل اون ، هنوزم تو زندگیم هست . اون نزدیک ترین دوست من ، همپای ماجراجویی ها و تجربه های زندگیه من و محرم اسرارم بود . با دخترتون دوست باشید و فرصت تجربه های جدید ، فرصت تجربه چیزهایی رو که دوست داره تو زندگی انجام بده براش فراهم کنید . می بینید که این اصلا ربطی به ام اس نداره . چه داشت و چه نداشت می تونستین اینجوری باشین . اما شک نکنید که روی ام اس تاثیر داره . زندگی پر از روزهای نو و ماجراهای نو ، جاییی برا فکر کردن به بیماری نمیذاره
Peace begins with a smile