امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
غبار ام اس بر بالهای من
#33
نوش داروی امید


تقریبا همه ما قبل از ازدواج این را شنیدیم که " آدمها تا زیر یک سقف نروند همدیگر را آنطور که باید نمیشناسند " درسته ، این جمله درسته اما من وقتی که با همسرم زیر یک سقف رفتم متوجه شدم تا زمانی که زندگی اتفاقات جورواجورش را رو نکند ، نمیتوانی مطمئن شوی که طرف مقابلت چقدر مرد راه عشق میتواند باشد.
من وقتی تونستم علی رضا رو بشناسم که متوجه بیماری ام اس شدم. تا قبل از آن روز هرگز فکر نمیکردم که او در همچین شرایط سختی بتواند این طوری از پس زندگی بر بیاد. وقتی پزشک رو به همسرم گفت : همسر شما مبتلا به ام اس است ، صدای قلبم را به وضوح می شنیدم و میدیدم که امیر رضا چطور ماتش برده و بغض کرده است. از بغض امیر رضا چیزی در دلم فرو ریخت ، نمیدانم شاید ترسیدم ، شاید بیش از خودم نگران او شدم ، اما وقتی که از مطب بیرون آمدیم او آنچنان قوی و محکم رفتار کرد که یکه خوردم ، امیر رضا حرف میزد و شوخی میکرد و میخندید و من مات رفتار او ، از خنده هایش میخندیدم ، حتی آن شب ما شیرین ترین شیرینی زندگیمان را با هم خوردیم ، هنوز هم بعد از 5 سال از ابتلا به ام اس ، طعم آن شیرینی را زیر دندانهایم حس میکنم ، آن شیرینی جالبترین و خوشمزه ترین شیرینی بود که تا به حال خورده بودم.!
در طول این پنج سال همسرم آآنقدر من و شرایطم را درک کرده و آنقدر رفتارش باعث مباهات و دلگرمی من بود که حتی برای یک لحظه هم حس نکردم که دردم را برای کسی غیر از او میتوانم بازگو کنم ؛ تا آنجا که در این سالها غیر از او کسی از بیماری من مطلع نشده و بیماری من میان یک راز میان ما مانده است ؛ اما آنچه که رمز آمیزتر از این مشکل در زندگی ام است ، شناخت وجود نازنین امیر رضا است که چون درّی گرانبها همیشه در وجودم حفظ اش خواهم کرد و همیشه در دل و بر زبانم دعای سلامت او و شادمانی زندگی مان جاری و ساری خواهد ماند و میدانم که امیدهایی که همسرم با نهایت اخلاص به من میدهد درمان دردم می شوند.

میترا الف / از اصفهان / متولد 1363

زنی که عطیه ی شفا بخشی داشت میگوید :

همیشه اعتقاد داشتم که من عطیه ی شفا بخشی دارم ، اما هرگز شهامت نداشتم روی کسی امتحانش کنم . تا اینکه یک روز شوهرم دچار در شدیدی در پایش شد و هیچکس برای کمک به او در دسترس نبود با کمی شرمندگی تصمیم گرفتم دستهایم را روی پایش بگذارم و بخواهم که درد از بین برود . این کار را کردم ، بی آنکه به راستی اعتقاد داشته باشم که میتوانم کمکش کنم ، هنگامی که این کار را میکردم ، شنیدم که همسرم دعا میخواند :
" پروردگارا ، بگذار همسرم پیام آور روشنایی و نیروی تو باشد "
دستهایم کم کم گرم شدند و درد از بین رفت بعدها از او پرسیدم چرا چنین دعایی کرد؟ پاسخ داد برای اینکه به من اعتماد به نفس ببخشد.
امروز به لطف آن واژه ها قادر به شفا بخشی هستم .
 تشکر شده توسط : zohaa , شيدا رها , سها , ابراهیم , برگ 7 , g.someira , undecided , minoshka , گيتي , Exhautless
  


پیام های داخل این موضوع
غبار ام اس بر بالهای من - توسط shaytoon - 2013/07/20, 02:26 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/07/20, 04:13 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/08/07, 12:24 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/07/20, 04:26 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط mahmoud - 2013/12/31, 11:00 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط willen - 2015/02/02, 01:16 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط elahe - 2013/07/23, 02:28 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط leili - 2013/07/23, 12:17 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط mari - 2013/07/23, 02:15 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2013/08/07, 10:45 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط zenith - 2013/08/21, 08:31 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط shaytoon - 2013/08/26, 06:15 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2013/09/04, 12:44 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط zohaa - 2013/09/17, 09:38 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2014/01/01, 12:12 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط hania - 2013/12/31, 11:00 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط parva - 2015/01/23, 10:35 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط sasan-8 - 2015/01/30, 08:51 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
9 مهمان