2013/07/23, 01:01 AM
مامان شونه هاش درد میکرد. از صبح دنبال بیمه و دارو و اینها رفته بود. خسته بود طفلک. منم ماساژش دادم یه خورده و خوابیدم. صبح که پا شدم دستام کوفته بود. تعجب کردم. یعنی یه ماساژ کوچولو اینجوری کوفته اش کرده بود؟! محلش نذاشتم. چند روز بعد دیدم انگار دستام داره میترکه. حس میکردم ورم کرده و داغه... هی دستمو میذاشتم رو دست دور و بریام و میپرسیدم دستام داغه؟ اونا هم میگفتن نه معمولیه... . هی انگشترامو امتحان میکردم ببینم حسم راجع به ورم دستام درسته یانه. ولی همشون اندازه اندازه بودن. بعد احساس کلفتی پوست نوک انگشتام اضافه شد. خوب جنس اشیاء حس نمیشد. میچسبوندمشون به میز شیشه ای و خنک . اینجوری بهتر میشد همه چی. یه کمم بد خط شدم... پوست شکمم هم یه مدت بود یه جوری بود و انگار یه طناب سفت رو دورتادور قفسه سینه م بسته بودن. وقتی زیاد حرف میزدم نفس کم میووردم. به همکلاسیام گفتم بچه ها من ام اس دارم فکر کنم.... اونا هم گفتن برووووووووووو بابا... تو این مدت فشار روت زیاد بوده. همش خیالاته... اما خودم میدونستم واضح تر از اونه که خیال باشه. دلمو خوش کرده بودم که اگه ام اس بود قرینه نبود! آخه هر دوتا دستم عین هم بودن... . دوست نداشتم برم پیش نورولوژیست, میترسیدم حدسم درست باشه. رفتم پیش متخصص داخلی! همه جور آزمایشی داد. همه چیز عالی بود... گفتم ام اس نیست؟ هرهر بهم خندید. گفت یه چیزایی خوندی تو هم و وهم برت داشته! دیگه فهمیدم که کار کار نورولوژیسته. رفتم مطب استادم. معاینه کرد. با سر کلاسش یه عالمه فرق داشت. اونقدر مهربون شده بود که نگوووو... بعد از معاینه گفت ببین همه چیز خوبه... رفلکس ها و همه چی... هرکی غیر تو بود میگفتم بره پی کارش. اما چون تویی و اینجور دقیق میگی فکر میکنم ممکنه یه چیزی باشه. باید ام آر آی کامل بدی... همینطور که بند کفشمو می بستم گفتم استاد یه سوال: ام اس میتونه اینجور قرینه درگیر کنه. گفت: بله, اما انشالله که چیزی نیست.
... I'm a fighter ...
"از پیش غصه خوردن ، دوبار غصه خوردن است."
"از پیش غصه خوردن ، دوبار غصه خوردن است."