2009/09/23, 09:40 PM
اخ جون سينا عاشق شد بالاخره�
نه بابا قبلانا كه 2:30 - 3 بود . چرا طولاني شد�
ميگم سلمان يه جوري حرف زدي انگار قصدت پيچوندنه ها�
اگه خانوم ها بخوان شب بمونن چي ؟
اينجوري كه فقط به اقايون گفتي فكر كنم خانوما بايد شب تو خيابون بخوابن�
خوب بابا گناه دارن يه چادري پتويي چيزي وسط اتاق ميكشيم اصلا من جونمردي ميكنم اقايون رو ميبرم وسط باغ بخوابيم�
غلط كردم يخخخخخ زدم� :-\
امروز زنگ زدي بهم 2زاريم نيوفتاد كه مهر رو ميگي . من با تاريخش به احتمال زياد مشكل دارم
نه بابا قبلانا كه 2:30 - 3 بود . چرا طولاني شد�
ميگم سلمان يه جوري حرف زدي انگار قصدت پيچوندنه ها�
اگه خانوم ها بخوان شب بمونن چي ؟
اينجوري كه فقط به اقايون گفتي فكر كنم خانوما بايد شب تو خيابون بخوابن�
خوب بابا گناه دارن يه چادري پتويي چيزي وسط اتاق ميكشيم اصلا من جونمردي ميكنم اقايون رو ميبرم وسط باغ بخوابيم�
غلط كردم يخخخخخ زدم� :-\
امروز زنگ زدي بهم 2زاريم نيوفتاد كه مهر رو ميگي . من با تاريخش به احتمال زياد مشكل دارم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...