[chipchip]

من که اصن دلم نسوخت که نیومدم

اصنم حسودی نکردم به اونایی که اونجا بودن

اون موقه که گزارشگرمون هم گفت : "الان مجری برنامه اعلام کرد که وقت پذیرایی ِ " اصن دیوار خونه رو از حرس گاز نگرفتم

از صوب تا حالا هم اصن 1000 بار نوشته های بچه ها رو نخوندم

اصن اصنم دلم نمیخواست مهدوی کیا رو از نزدیک ببینم ، اصن

ولی تحت تاثیر یه چیزی قرار گرفتم شـــــدیــــــد ، تو گزارشا عکس به ضیــــــا و بعضی آ بود که خودشون جارو به دست داشتن نمایشگاه رو آماده میکردن ، ( البته بعضی آ رو زیاد مطمئن نیستم دور بود نشناختم ) ، یعنی آدم ناظر باشه مدیر باشه هماهنگ کننده باشه تهییه کننده باشه برگزار کننده باشه تنظیم کننده باشه بعد خودشم جارو ورداره سالن و جارو کنِ !!!!! یعنی من پودر این مرامم ریز ریز این فروتنیم ، حیف که به ضیـــــا نمیتونن کاندید ریس جمهوری شن حیـــــــــف .


خلاصـــــــــــــــــــــه
از این که خدا من و با موجودات شگف انگیزی همچون شما آشنا کرد خـــــــــایلی خوشحالم ، ذره ذره حسرت بودن پیش شما رو میخورم ، امیدوارم آرزو میکنم از خدا میخوام به زودی یه جشن بگیریم برای در مسیر درمان قرار گرفتن قطعی همه دوستایی که شاید ارتباطم باهاشون مجازیِ ولی تا به حال دوستانی به این حقیقی نداشتم .