2010/07/19, 08:29 AM
سلام
شنبه صبح بدليل خرابي ماشينم ناچار آژانس گرفتم و آمدم سركارم اما موقع برگشتن ساعت 4 بعد از ظهر بدليل گرماي هوا و اينكه اتومبيلي كه آژانس فرستاده بود يك پيكان قديمي بود و راننده هم سنش خيلي بالا بود يعني هيچكدام حال حركت كردن نداشتند
و تا من را به مقصد برسانند دچار گرما زدگي شدم:38: طوري كه تقريبا فلجي كامل بهم دست داد و حتي نمي تونستم دستم را توي كيفم بكنم و كرايه آژانس را بدم خلاصه چي بهم گذشت تا به منزل برسم بماند امروز ديدم يك نفر كه تازه هم به جمع ما پيوسته نوشته بود اينجا آمده تا از نگراني هايش كم بشه اين به فكرم رسيد كه كلا نگراني بيماران ام اسي براي افراد مختلف(پسر يا دختر متاهل يا غير متاهل پير يا جوان) هرگز فهرست نشده اند همه ما براي خودمان خاص هستيم و ميتوانيم نگراني هايمان را فهرست وار بنويسيم نتيجه اش اين است كه نوعي اطلاع رساني براي ديگران است و اينكه برخي كه قبلا با نگراني ما مواجه شده اند ميتوانند تجربه خود را در ميان بگذارند و آخر سر اينكه با بوجود آمدن اين فهرست كار بزرگي انجام ميشود و ديگران(شايد مسئولين)با نگراني هايي كه اين بيماري براي گروههاي مختلف مردم بوجود ميآورد آشنا ميشوند.
شنبه صبح بدليل خرابي ماشينم ناچار آژانس گرفتم و آمدم سركارم اما موقع برگشتن ساعت 4 بعد از ظهر بدليل گرماي هوا و اينكه اتومبيلي كه آژانس فرستاده بود يك پيكان قديمي بود و راننده هم سنش خيلي بالا بود يعني هيچكدام حال حركت كردن نداشتند

