2013/01/02, 10:06 PM
من از اولش می خواستم همه بدونن بین دوستام همه فهمیدن حتی اونایی که توی کلاس کمک های اولیه بودن فهمیدن .ولی بعد چون مامانم ناراحت شد به دروغ به همه زنگ زدم و گفتم تشخیص دکتر اشتباه بود.اون روز روز مرگم بود چون با وجود بیماری گفتم سالمم. همه از شنیدنش خوشحال من توی عذابی بزرگ موندم الانم تا می خوام از بعضی چیزهایه زندگی گله کنم می گن یادت رفته خدا چه لطف بزرگی در حقت کرد اونجاست که دلم می خواد دوستم و خفه کنم.تو این بیماری دوستامو شناختم.ویک جمله برای اتمام کلام
خودم کردم که .......
خودم کردم که .......