2012/12/11, 07:17 PM
باسلامی دوباره به تمامی دوستان عزیزم
مواردی توی دلم مونده بود که اگه نگم آروم نمی شم
راستش من زمانی که می خواستم بیام اصلا حالم خوب نبود اما به همه گفتم برم دیدار دوستامو ببینم حتما حالم خوب میشه (شاید به خیال خودم الکی گفتم ) ولی واقعا موثر بود........
فرشته های دیدم که همشون روحیه ای عالی به من دادند مثال میزنم که باورتون بشه
من برادر ندارم واصلا کسی وجود نداره که به من بگه عمه اما تا دلتون بخواد خواهر زاده دارم که خیلییی دوستشون دارم اونروز نازنین امیری مدام منو خاله صدا می کرد که من خیلییی احساس خوبی داشتم.......نگاههای مهربون حمید وسینا خیلی عالی بود گرمای وجود مائده که به من چسبیده بود ومدام منو مادر صدا می کرد....برخورد گرم صمیمی کاوه که از اصفهان اومده بود ...سید رضا که همش حواسش به من بود وخیلیییی ماراقبم بود.....لبخندهای زیبای مهسا..ساینا.. شیما..شادی و وو دیدین آقا ابراهیم که منو خیلی متعجب کرد وخیلیییییی خوشحال شدم و یکی از موارد خوب وعالی آشنایی با فرشاد مهربون وشاد که اونم از اصفهان اومده بودومن احساس کردم احساس ونگرشش به ام اس دقیقا مثل خودمه تقریبا نیم ساعت کامل با هم حرف زدیم وخندیدیم.......ار همشون ممنونم.....الان احساس می کنم کاملا حالم خوبه واین یک موفقیت بزگه
همه چیز واقعا عالییییییییی بود هر چی بگم کم گفتم واقعا از همه دوستانی که زحمت کشیدن ممنونم
مواردی توی دلم مونده بود که اگه نگم آروم نمی شم
راستش من زمانی که می خواستم بیام اصلا حالم خوب نبود اما به همه گفتم برم دیدار دوستامو ببینم حتما حالم خوب میشه (شاید به خیال خودم الکی گفتم ) ولی واقعا موثر بود........
فرشته های دیدم که همشون روحیه ای عالی به من دادند مثال میزنم که باورتون بشه
من برادر ندارم واصلا کسی وجود نداره که به من بگه عمه اما تا دلتون بخواد خواهر زاده دارم که خیلییی دوستشون دارم اونروز نازنین امیری مدام منو خاله صدا می کرد که من خیلییی احساس خوبی داشتم.......نگاههای مهربون حمید وسینا خیلی عالی بود گرمای وجود مائده که به من چسبیده بود ومدام منو مادر صدا می کرد....برخورد گرم صمیمی کاوه که از اصفهان اومده بود ...سید رضا که همش حواسش به من بود وخیلیییی ماراقبم بود.....لبخندهای زیبای مهسا..ساینا.. شیما..شادی و وو دیدین آقا ابراهیم که منو خیلی متعجب کرد وخیلیییییی خوشحال شدم و یکی از موارد خوب وعالی آشنایی با فرشاد مهربون وشاد که اونم از اصفهان اومده بودومن احساس کردم احساس ونگرشش به ام اس دقیقا مثل خودمه تقریبا نیم ساعت کامل با هم حرف زدیم وخندیدیم.......ار همشون ممنونم.....الان احساس می کنم کاملا حالم خوبه واین یک موفقیت بزگه
همه چیز واقعا عالییییییییی بود هر چی بگم کم گفتم واقعا از همه دوستانی که زحمت کشیدن ممنونم
امارضا ممنونم که من رو طلبیدی به زیارتت اومدم وکلی با شما حرف زدم