2012/12/10, 09:56 AM
(2012/12/10, 09:31 AM)محمد ارجمند پور نوشته است: سلاموای من اصلا اینجوری فکر نمیکنم.جزامی کدومه بابا؟
من دیگه از فکر کردن به ازدواج خسته شدم وکلا دیگه دوست ندارم حتی فکرش سراغم بیاد
اخه چجوری می شه که من تو این جامعه که مردمش نسبت به ما ام اسیها به دید یه جزامی نگاه می کنن به دنبال نیمه دیگرمون باشیم
نامید نیستما اما بهتر دیدم که به موارده مهمتری که تو زندگیم وجود داره فکر کنم که دیگه ازدواج جزوش نیست
نمی دونم به تقدیر اعتقاد دارید یا نه
اما شاید تقدیر من از همون اول جوری رقم خورده که جز ام اس همدم و یاره دیگه ا ی نداشته باشم
یا حق
دست علی یارتون
من اولش که بیمار شدم خیلی دید دیگران برام مهم بود و حساس بودم به سنگینی نگاه دیگران.
اما الان برام مهم نیست.هر کی هر چی دلش میخواد بگه.
برای هر کسی خدا یه جفت در دنیا قرار داره.مطمئنا یه روزی اون جفتشو پیدا میکنه.من از اولش که بیمار شدم پیشنهادهای ازدواجمو رد کردم و گفتم با این شرایط نمیخوام ازدواج کنم و منتظرم حالم بهتر شه.
خب شما باید بگردی جفت خودتو پیدا کنی.قبول دارم سخته اما خب عاقبت جوینده یابنده شود.
ما اول باید با خودمون کنار بیایم
ضمنا ما سلامتی نداریم و خب نباید انتظار داشته باشیم که با یه نفر همه چی تمام ازدواج کنیم.باید بپذیریم که اون هم ممکنه در ازای این مشکل ما یه مشکلی داشه باشه.
مثلا اختلاف سطح تحصیلات و ...
میدونم برای یه آقایی که ام اس داره ازدواج سخت تره تا یه خانمی که ام اس داره.همیشه به خودم میگم چرا تاپیک ازدواج برای خانم ها میاد بالا؟ چرا هیچ وقت خبر ازدواج آقایون سایت رو در این تاپیک نمیبینیم؟
دیگه فقط میتونم بگم خدا بزرگه
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد