2012/11/26, 01:01 PM
خیلی وقت بود تاپیکمون بالا نیومده بودا بچه ها
همه نظرات بچه هارو خوندم...راجع به اینکه ام اس رو به طرفشون بگن یا نه
ولی به نظر من نامردیه اگه به طرف نگیم
چظور میتونیم ادعا کنیمو قسم بخوریم که شریک زندگی طرف میشیم اونوقت اینجوری با احساساتش بازی کنیم!
اونم آدمه....حقشه بدونه طرفش یه آدمه کاملا سالم نیست...
بچه ها ماها هر چقد هم خودمونو راضی و قانع کنیم که سالمیم باید اینو قبول کنیم که یه بیماریی داریم به نام ام اس که به راحتی قابل کنترله...
زندگی مشترک خیلی با ارزشه....نباید با دروغ شروعش کرد
گیرم اصلا طرف بویی نبرد از بیماریمون...وجدان ما کجا رفته باهاش اینجوری بازی کنیم؟
دروغ دروغه...بزرگ و کوچیک نداره
دورغ دروغ میاره...وقتی به دروغ میگیم من سالمم فردا باید بخاطش هزاران دروغ دیگه هم بگیم....
بخدا زندگی مشترک خیلی مقدسه....
من خودم روز سوم آشناییمون به طرف گفتم بریم بیرون یه دوری بزنیم....
رفتیم کافی شاپ...
نشستم روبه روش...
کاملا خونسد و آروم...چون تو خونه خودمو آماده کرده بودم بهم بگه نه...به خودم قول دادم ناراحت نشم....قول دادم صبور باشمو آروم....گفتم شیرین تو قوی تر از این حرفایی که با یه نه بشکنی!
خیلی آروم همه چی رو بهش گفتم....
طوری گفتم که نترسه...( از تجربه های بچه ها استفاده کردم و طوری گفتم که نترسه و نگه این جذام داره)
یه 30 مین من حرف زدمو اون همش نیگام کرد...
بعد گفتم فکراتو بکنو بهم بگو...
گفت این شرایط تو برا هر کسی میتونه اتفاق بیوفته....
از کجا معلوم شاید منم یه چند سال دیگه مبتلا شدم به یه بیماری....
ازدواج یعنی همین....
یعنی ما به هم قول میدیم تو سختی و مشکلاتو خوبی و خوشیو داری و نداری کنار هم باشیم....
بعد گفت:اگه من یه چند سال دیگه مبتلا بشم به یه بیماری مثلا صعب العلاج شما ولم میکنی بری دنبال خوشیات؟
گفتم نه....یا زیر بار مسئولیت و تعهد نمیرم یا رفتم زیرش نمیزنمو نامردی نمیکنم....(راس گفتم....همینم)
گفت پس مشکلی نیست....میخوام با هم بیماریتو خاموش کنیم
تو هیچیت نیست...کاملا سالمی...فک کن سالی یه بار سرما میخوری باید بستری شی
همه آدما اینجورین...منم مریض میشم
بعد آخرش برگشت گفت فقط ازت یه خواهشی دارم:هر ثانیه از زندگیمونو به خاطر ام اس نابود نکن....هی نگو من مریضمو زانوی غم بغل بگیری....باهام حرف بزن دردو دل کن اما مدام نگو من مریضمو فرق دارمو اینا............ما هر 2 شرایط تورو میدونیم....هر 2 حواسمون هست که نزاریم عصبانی یا ناراحت بشی....اما میخوام باور کنی که سالمی و فرقی با من نداری....تو باید به این باور برسی....
همه تلاشمونو میکنیم با فکرو خیال راحت بدون استرسو ناراحتی از حمله جلوگیری کنیم...اما اگه زد و رفتی تو حمله با هم از پسش برمیاییم...تو دیگه تنها نیستی....بخاطر من شاد باش
بعد من تو دلم شدم اینگفتم خدایـــــــــــــــــــــــــــا ممنونتم....بعد اون همه سختی!
همیشه با خودم میگفتم کی با یه آدم بیمار ازدواج میکنه....دلم میگرفت...اما همیشه ته تهش یه حسی بهم میگفت صبر کن شیرین...توکلت به خدا باشه(بخدا قسم همیشه این حس ناخوداگاه میومد سراغمو آرومم میکرد)
الان 16 روزه از تاریخ عقدمون میگذره....
خوشبختم و شاکرم که همسر گلی دارم که هر لحظه حواسش بهم هست....
نمیزاره متوجه شم...به روم نمیاره اما کاملا حس میکنم که هوامو داره
کاری میکنه کنارش کاملا احساس آرامش میکنم....
ام اس نمیتونه مانع خوشبختیمون بشه....!
شاید یه وقفه ی کوچولو ایجاد کنه اما نمیتونه مانع بشه...
ما خوشبختیم با ام اس!
فک نکنیم تو این دنیا همه بدن و آدم حسابی گیر نمیاد....
توکلمون به خدا باشه بچه ها....بسپرین به خودش فقط....خودش میدونه چیکار کنه
همه ی ما لیاقت خوشبختی رو داریم....
همتونو دوس دارم...برا تک تکتون آرزوی خوشبختی میکنم دوستای گلم
همه نظرات بچه هارو خوندم...راجع به اینکه ام اس رو به طرفشون بگن یا نه
ولی به نظر من نامردیه اگه به طرف نگیم
چظور میتونیم ادعا کنیمو قسم بخوریم که شریک زندگی طرف میشیم اونوقت اینجوری با احساساتش بازی کنیم!
اونم آدمه....حقشه بدونه طرفش یه آدمه کاملا سالم نیست...
بچه ها ماها هر چقد هم خودمونو راضی و قانع کنیم که سالمیم باید اینو قبول کنیم که یه بیماریی داریم به نام ام اس که به راحتی قابل کنترله...
زندگی مشترک خیلی با ارزشه....نباید با دروغ شروعش کرد
گیرم اصلا طرف بویی نبرد از بیماریمون...وجدان ما کجا رفته باهاش اینجوری بازی کنیم؟
دروغ دروغه...بزرگ و کوچیک نداره
دورغ دروغ میاره...وقتی به دروغ میگیم من سالمم فردا باید بخاطش هزاران دروغ دیگه هم بگیم....
بخدا زندگی مشترک خیلی مقدسه....
من خودم روز سوم آشناییمون به طرف گفتم بریم بیرون یه دوری بزنیم....
رفتیم کافی شاپ...
نشستم روبه روش...
کاملا خونسد و آروم...چون تو خونه خودمو آماده کرده بودم بهم بگه نه...به خودم قول دادم ناراحت نشم....قول دادم صبور باشمو آروم....گفتم شیرین تو قوی تر از این حرفایی که با یه نه بشکنی!
خیلی آروم همه چی رو بهش گفتم....
طوری گفتم که نترسه...( از تجربه های بچه ها استفاده کردم و طوری گفتم که نترسه و نگه این جذام داره)
یه 30 مین من حرف زدمو اون همش نیگام کرد...
بعد گفتم فکراتو بکنو بهم بگو...
گفت این شرایط تو برا هر کسی میتونه اتفاق بیوفته....
از کجا معلوم شاید منم یه چند سال دیگه مبتلا شدم به یه بیماری....
ازدواج یعنی همین....
یعنی ما به هم قول میدیم تو سختی و مشکلاتو خوبی و خوشیو داری و نداری کنار هم باشیم....
بعد گفت:اگه من یه چند سال دیگه مبتلا بشم به یه بیماری مثلا صعب العلاج شما ولم میکنی بری دنبال خوشیات؟
گفتم نه....یا زیر بار مسئولیت و تعهد نمیرم یا رفتم زیرش نمیزنمو نامردی نمیکنم....(راس گفتم....همینم)
گفت پس مشکلی نیست....میخوام با هم بیماریتو خاموش کنیم
تو هیچیت نیست...کاملا سالمی...فک کن سالی یه بار سرما میخوری باید بستری شی
همه آدما اینجورین...منم مریض میشم
بعد آخرش برگشت گفت فقط ازت یه خواهشی دارم:هر ثانیه از زندگیمونو به خاطر ام اس نابود نکن....هی نگو من مریضمو زانوی غم بغل بگیری....باهام حرف بزن دردو دل کن اما مدام نگو من مریضمو فرق دارمو اینا............ما هر 2 شرایط تورو میدونیم....هر 2 حواسمون هست که نزاریم عصبانی یا ناراحت بشی....اما میخوام باور کنی که سالمی و فرقی با من نداری....تو باید به این باور برسی....
همه تلاشمونو میکنیم با فکرو خیال راحت بدون استرسو ناراحتی از حمله جلوگیری کنیم...اما اگه زد و رفتی تو حمله با هم از پسش برمیاییم...تو دیگه تنها نیستی....بخاطر من شاد باش
بعد من تو دلم شدم اینگفتم خدایـــــــــــــــــــــــــــا ممنونتم....بعد اون همه سختی!
همیشه با خودم میگفتم کی با یه آدم بیمار ازدواج میکنه....دلم میگرفت...اما همیشه ته تهش یه حسی بهم میگفت صبر کن شیرین...توکلت به خدا باشه(بخدا قسم همیشه این حس ناخوداگاه میومد سراغمو آرومم میکرد)
الان 16 روزه از تاریخ عقدمون میگذره....
خوشبختم و شاکرم که همسر گلی دارم که هر لحظه حواسش بهم هست....
نمیزاره متوجه شم...به روم نمیاره اما کاملا حس میکنم که هوامو داره
کاری میکنه کنارش کاملا احساس آرامش میکنم....
ام اس نمیتونه مانع خوشبختیمون بشه....!
شاید یه وقفه ی کوچولو ایجاد کنه اما نمیتونه مانع بشه...
ما خوشبختیم با ام اس!
فک نکنیم تو این دنیا همه بدن و آدم حسابی گیر نمیاد....
توکلمون به خدا باشه بچه ها....بسپرین به خودش فقط....خودش میدونه چیکار کنه
همه ی ما لیاقت خوشبختی رو داریم....
همتونو دوس دارم...برا تک تکتون آرزوی خوشبختی میکنم دوستای گلم
زنـــــــــــــــــــــده ام با نفـــــــــــــــــــس تو...!