2012/11/22, 03:33 AM
من یه زمانی رکورد نگفتن رو داشتم ... حتی به داداشمم هم بعد از چند سال نگفته بودم چه برسه به مامان و بابام ... ولی الان بعد از جریان دوچرخه سواری ... بقالی سر کوچکونم میدونه ... بعضی وقتا وقتی میخوام سوار تاکسی شم به جای مستقیم میگم ... من ام اس دارم ....
ولی بگماااا ... چند سال طول کشید تا زمینه رو فراهم کنم برای گفتن ....
چند بار گفتم .. بازم میگم ....::: من اول به مامان کل جریان ام اس رو توضیح دادم ... فقط اسمش رو نگفتم ... اونم خیلی راحت و آسوده گفت : هیچی نیست ایشالا تموم میشه میره ... یه کم مواظب خودت باشی حله .... ..... بعد از چند سال تازه .. کم کم ... اسم ام اس به صورت اجباری آوردم ... که با رفتار خیلی خوبی مواجه شدم ... اونموقع که مامانم ازم پرسید اینی که میگی اسم نداره گفتم نمیدونم میگن CIS یا CCS یا CSS ممم HTML یه همچین چیزی ....
ولی بگماااا ... چند سال طول کشید تا زمینه رو فراهم کنم برای گفتن ....
چند بار گفتم .. بازم میگم ....::: من اول به مامان کل جریان ام اس رو توضیح دادم ... فقط اسمش رو نگفتم ... اونم خیلی راحت و آسوده گفت : هیچی نیست ایشالا تموم میشه میره ... یه کم مواظب خودت باشی حله .... ..... بعد از چند سال تازه .. کم کم ... اسم ام اس به صورت اجباری آوردم ... که با رفتار خیلی خوبی مواجه شدم ... اونموقع که مامانم ازم پرسید اینی که میگی اسم نداره گفتم نمیدونم میگن CIS یا CCS یا CSS ممم HTML یه همچین چیزی ....
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2