2012/10/31, 12:52 PM
بچه ها خیلی دوستتون دارم.اینجا که میام حس میکنم تنها نیستــــــــــــــــــــــــــــــــم.البته که خدا همیشه هست.من اولش که فهمیدم انگار اصلا گوشم نشنید.واقعا ازش گذشتم.ولی بعدش یعنی چند وقت بعد تازه این ترسها و نگرانی از آینده اومد سراغم.خیلی خل شده بودم.خِیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی...ولی بعدش خدا برام یه فرشته فرستاد که کمکم کنه که این مهمون ناخوندرو از همون راهی که اومده برشگردونم.یه نفری بهم گفت خدا گفته اگه بنده هاش بفهمن که اون چقدر دوستشون داره از خوشحالی قالب تهی می کنن.اگه ادم اینو درک کنه چیزی برای ترس وجود نداره.