2012/10/30, 02:30 PM
همه کسانی که توی شهرمون منو می شناسن میدونن که ام اس دارم.
من چون اولش ناراحتیم از پام شروع شد و موقع راه رفتن می لنگیدم دلیلی نداشت که از دیگران مخفی کنم
اون سالها چون کسی ام اس را نمی شناخت مردم حرفهای زیادی در موردم می گفتن یکی میگفت چشم خورده ، یکی می گفت تومور مغزی داره ، یکی میگفت درد بی درمون گرفته و ...
تا اینکه بالاخره دستگاه ام آر ای به تهران آمد و تشخیص ام اس داده شد اونموقع بعد از تشخیص خیالم راحت شد که بیماریه با کلاسی گرفتم
حالا هم که روی ویلچرم فقط از این نظر ناراحتم که موقع جابجا کردن من فشار زیادی به مامان و بابای پیرم وارد میشه وگرنه کارهایی توی مدرسه انجام میدم که سالم ها بلد نیستن و نمره کامل ارزشیابی را (100) گرفتم.
من چون اولش ناراحتیم از پام شروع شد و موقع راه رفتن می لنگیدم دلیلی نداشت که از دیگران مخفی کنم
اون سالها چون کسی ام اس را نمی شناخت مردم حرفهای زیادی در موردم می گفتن یکی میگفت چشم خورده ، یکی می گفت تومور مغزی داره ، یکی میگفت درد بی درمون گرفته و ...
تا اینکه بالاخره دستگاه ام آر ای به تهران آمد و تشخیص ام اس داده شد اونموقع بعد از تشخیص خیالم راحت شد که بیماریه با کلاسی گرفتم
حالا هم که روی ویلچرم فقط از این نظر ناراحتم که موقع جابجا کردن من فشار زیادی به مامان و بابای پیرم وارد میشه وگرنه کارهایی توی مدرسه انجام میدم که سالم ها بلد نیستن و نمره کامل ارزشیابی را (100) گرفتم.
گاهی چه زود دیر میشود.