بعد از ظهر پنجشنبه واسه گردش تبریز راهی خانه مشروطه شدیم که دیر رسیدیم و بسته بود تصمیم گرفتیم بریم مقبره الشعرا .
رسیدیم و فهمیدیم مهندس علی مددنژاد به تاریخ مسلط هستن و با بخت اقبال خوبمون فردی که با گذشته آشنا هست همراهمونه و توضیحات خوبی دادند .
بیش از 400 شاعر از سال ها پیش در این مکان به خاک سپرده شدند که در کمال ناباوری فقط آرامگاه استاد شهریار رو دیدیم و طبق گفته مهندس روی بقیه قبرها رو سرامیک کرده بودن .
واقعا جای تاسف داشت که با شاعرین بزرگی چون : اسدی طوسی ، شکیبی تبریزی ، لسانی شیرازی ، خاقانی شروانی ، همام تبریزی و ... به این شکل برخورد شده بود
بعد از گشتن و افسوس خوردن و عکس انداختن راهی هتل شدیم و مستقیم به رستوران هتل رفتیم و شام رو اونجا خوردیم .
بعد از شام یه سری شاه گلی زدیم که خیلی هم معروفه و احتمالا همگی شنیده باشید . هوا بسی سرد بود و لرز لرزان دور حوض ، استخر ، دریا !! میچرخیدیم که مهندس گفت باقالی بخوریم با فلفل که گرم شیم . ما هم خوردیم و فلفلش انقدر اصل بود تا 5 ساعت داشتیم آب میخوردیم که آتیشه خاموش شه
کم کم قیافه ها معلوم بود که هممون داریم از خستگی تلف میشیم ، برگشیم هتل و هر کس رفت تو اتاق خودش و قرار گذاشتیم که فردا صبح ساعت 8 همه در لابی باشیم
همگی خوش قول راس ساعت 8 لابی بودیم و بعد از صرف صبحانه راهی خانه مشروطه شدیم .
این بار باز بود و تونستیم بریم داخل . طبق گفته های مهندس در زمان مشروطه بعد از تهران ، تبریز دومین شهری بود که به مشروطیت برخاست و ستارخان و باقرخان از ارکان اصلی مشروطه تبریز بودند .
داخل موزه از لباس های اون زمان تا سکه ها گرفته تا سلاح ها به نمایش گذاشته شده بود ولی این وسط مجسمه های استاد احد حسینی خودنمایی میکرد که چه زیبا چهره مشروطه خواهان اون زمان رو به نمایش گذاشته بود .
جاتون خالی چند تا عکس با ستارخان و باقرخان هم انداختیم چون خیلی اصرار کردن و ماهم که رئوف !!
بعد از اون ( این قسمت گوشهاتون رو بگیرید ) راهی خرید شدیم و رفتیم به یه مغازه که 10 برابر خریدمون فقط واسه تست اجیل و خشکبار و گز و سوهان و ... دادن خوردیم . حیف که دوره وگرنه هر روز میرفتیم
بعد از خریدمون راهی هتل شدیم که وسایلمون رو جمع کنیم چون باید اتاقهامون رو ساعت 2 تحویل میدادیم .
40 دقیقه ای وقت داشتیم و همچنان همه خسته بودن . بعد از تحویل اتاق ها واسه ناهار رفتیم و بعدشم هم گفتیم حیفه چند ساعت وقت داریم و شاه گلی رو تو روز نبینیم .
وسایلمون رو تحویل امانات هتل دادیم و پیاده به سمت شاه گلی حرکت کردیم ( هتلمون چسبیده به شاه گلی بود )
یه دور نصفه نیمه زدیم و دو دسته شدیم . مهسا و محسن و حمید رفتن قایق سوار شن . دکتر اسدی و مهندس و حورا و مژده هم رو چمن ها نشستن و صحبت کردن و قرار گذاشتیم که ساعت 4:15 هتل باشیم .
برگشتیم هتل و راهی فرودگاه شدیم . این سری پروازمون تاخیر نداشت و بازهم خلبان مقرراتی بود و هواپیما هم مارو همراهی نکرد که چرخش باز نشه ، بالش بشکنه ، موتور خاموش شه و ... خیلی پرواز بی هیجانی بود و همه صحیح و سالم ساعت 7:30 شب رسیدیم تهران و باهمدیگه خداحافظی کردیم و راهی خونه هامون شدیم .
در آخر هم جا داره از دکتر حکمت مدیر عامل شرکت زهراوی در تهران که زحمت هزینه های سفرمون و تمام تدرکات رو کشیدن تشکر کنیم
از دکتر اسدی به خاطر زحماتی که قبل و حین و بعد از سفر بهشون دادیم
از مهندس فرهاد علی مددنژاد به خاطر همراهیشون و دوندگی های فراوانی که داشتن
از دکتر کیافر ، شایان فر و سایر دست اندرکاران داروسازی زهراوی
متشکریم .
سفر فوق العاده ای بود و باعث شد به خاطر داشتن چنین کارخونه ای با چنین علم و عزیزانی که تولید داروی با کیفیت از مهمترین دغدغه هاشون هست غرور غیر قابل وصفی در همه ما ایجاد بشه
رسیدیم و فهمیدیم مهندس علی مددنژاد به تاریخ مسلط هستن و با بخت اقبال خوبمون فردی که با گذشته آشنا هست همراهمونه و توضیحات خوبی دادند .
بیش از 400 شاعر از سال ها پیش در این مکان به خاک سپرده شدند که در کمال ناباوری فقط آرامگاه استاد شهریار رو دیدیم و طبق گفته مهندس روی بقیه قبرها رو سرامیک کرده بودن .
واقعا جای تاسف داشت که با شاعرین بزرگی چون : اسدی طوسی ، شکیبی تبریزی ، لسانی شیرازی ، خاقانی شروانی ، همام تبریزی و ... به این شکل برخورد شده بود
بعد از گشتن و افسوس خوردن و عکس انداختن راهی هتل شدیم و مستقیم به رستوران هتل رفتیم و شام رو اونجا خوردیم .
بعد از شام یه سری شاه گلی زدیم که خیلی هم معروفه و احتمالا همگی شنیده باشید . هوا بسی سرد بود و لرز لرزان دور حوض ، استخر ، دریا !! میچرخیدیم که مهندس گفت باقالی بخوریم با فلفل که گرم شیم . ما هم خوردیم و فلفلش انقدر اصل بود تا 5 ساعت داشتیم آب میخوردیم که آتیشه خاموش شه
کم کم قیافه ها معلوم بود که هممون داریم از خستگی تلف میشیم ، برگشیم هتل و هر کس رفت تو اتاق خودش و قرار گذاشتیم که فردا صبح ساعت 8 همه در لابی باشیم
همگی خوش قول راس ساعت 8 لابی بودیم و بعد از صرف صبحانه راهی خانه مشروطه شدیم .
این بار باز بود و تونستیم بریم داخل . طبق گفته های مهندس در زمان مشروطه بعد از تهران ، تبریز دومین شهری بود که به مشروطیت برخاست و ستارخان و باقرخان از ارکان اصلی مشروطه تبریز بودند .
داخل موزه از لباس های اون زمان تا سکه ها گرفته تا سلاح ها به نمایش گذاشته شده بود ولی این وسط مجسمه های استاد احد حسینی خودنمایی میکرد که چه زیبا چهره مشروطه خواهان اون زمان رو به نمایش گذاشته بود .
جاتون خالی چند تا عکس با ستارخان و باقرخان هم انداختیم چون خیلی اصرار کردن و ماهم که رئوف !!
بعد از اون ( این قسمت گوشهاتون رو بگیرید ) راهی خرید شدیم و رفتیم به یه مغازه که 10 برابر خریدمون فقط واسه تست اجیل و خشکبار و گز و سوهان و ... دادن خوردیم . حیف که دوره وگرنه هر روز میرفتیم
بعد از خریدمون راهی هتل شدیم که وسایلمون رو جمع کنیم چون باید اتاقهامون رو ساعت 2 تحویل میدادیم .
40 دقیقه ای وقت داشتیم و همچنان همه خسته بودن . بعد از تحویل اتاق ها واسه ناهار رفتیم و بعدشم هم گفتیم حیفه چند ساعت وقت داریم و شاه گلی رو تو روز نبینیم .
وسایلمون رو تحویل امانات هتل دادیم و پیاده به سمت شاه گلی حرکت کردیم ( هتلمون چسبیده به شاه گلی بود )
یه دور نصفه نیمه زدیم و دو دسته شدیم . مهسا و محسن و حمید رفتن قایق سوار شن . دکتر اسدی و مهندس و حورا و مژده هم رو چمن ها نشستن و صحبت کردن و قرار گذاشتیم که ساعت 4:15 هتل باشیم .
برگشتیم هتل و راهی فرودگاه شدیم . این سری پروازمون تاخیر نداشت و بازهم خلبان مقرراتی بود و هواپیما هم مارو همراهی نکرد که چرخش باز نشه ، بالش بشکنه ، موتور خاموش شه و ... خیلی پرواز بی هیجانی بود و همه صحیح و سالم ساعت 7:30 شب رسیدیم تهران و باهمدیگه خداحافظی کردیم و راهی خونه هامون شدیم .
در آخر هم جا داره از دکتر حکمت مدیر عامل شرکت زهراوی در تهران که زحمت هزینه های سفرمون و تمام تدرکات رو کشیدن تشکر کنیم
از دکتر اسدی به خاطر زحماتی که قبل و حین و بعد از سفر بهشون دادیم
از مهندس فرهاد علی مددنژاد به خاطر همراهیشون و دوندگی های فراوانی که داشتن
از دکتر کیافر ، شایان فر و سایر دست اندرکاران داروسازی زهراوی
متشکریم .
سفر فوق العاده ای بود و باعث شد به خاطر داشتن چنین کارخونه ای با چنین علم و عزیزانی که تولید داروی با کیفیت از مهمترین دغدغه هاشون هست غرور غیر قابل وصفی در همه ما ایجاد بشه
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...