کسی به من نگفت
1سال دنبال درمان بودم دکتر رفتم ام ار ای از سر و گردن داد با بچم خودمون 2تیی رفتیم از اون طرف هم خونه مامانم میخواستم برم دکترم ام ار ای رو دید گفت ام اس داری خندیدم گفتم شوخی میکنی
گفت نه چیزی نیست در حد سرما خوردگیست

خودم بودمو خودم سوار اتوبوس بودمو گریه میکردم تا خواهرم زنگ زد بهش گفتم و گفتم به مامان نگو دارم میا روزی بود

وقتی رفتم خونه مامانم همگی زدیم زیر گریه









اروم شدم شوهرم که اومد دوباره ز دم زیر گریه عجب شبی بووووود






















