منم با نظر آقای اکرمی بشدت موافقم، بیشتر ما زمانی بیمار میشیم یا بهتر بگم با ام اس رو برو میشیم که در حالت تعارض و ناکامی قرار میگیریم و چون نمیتونم راه حل مناسب رو پیدا کنیم به این بیماری مبتلا میشیم و البته خود این بیماری به ما یاد میده چطور با مسائلمون کنار بیایم و درکشون کنیم و براشون راه حل پیدا کنیم. بنظر من بهتره برای بچه هامونم یکسری تعارض و ناکامی های کوچک درست کنیم تا بتونند از دوران طفولیت طعم تلخ ناکامی را چشیده یا اون رو حل کنند. بطور مثال میتونیم شکل عینی این مسئله رو در سطح کشور و یا جامعه ببینیم، بچه های شمال شهر قوی ترند یا جنوب شهر؟ تک فرزندها قوی ترند یا غیر تک فرزندها؟ بچه های روستا موفقترند یا بچه های شهر؟ و .... به همین نسبت شما میتونید پیشرفت ام اس در شهر رو با روستا و غیره مقایسه کنید. (منظورم موارد خاص نیست! یه آمار گیری کلیه) مثلا اگر به فرد روستایی بطور مثال تو روستای جندق (کویر مرکزی) یا روستای اروست (نوارشمالی ایران) بگید ام اس فقط نگهتون میکنه یا نهایتاً فکر میکنه دارید راجع به یه تکنولوژی جدید صحبت میکنید در حالی که روی تمام پوست اون رو خاک گرفته و شما تا ضد آفتابتون رو نزنید از اتاقتون بیرون نمیاید.
باران رحمت الهي هميشه مي بارد تقصير ماست كه كاسه هايمان را بر عكس گرفته ايم