[پروانه]

سلام
اگه منظور بيان درد واقعي هستش مثل مطب دكترا؟بايد بگم مشكل من با تاري تو چشم چپم شروع شد اما الان پاهام زود زود بي حس ميشه البته وقتي يه جا سر پا هستم يا يه كم ميشينم يه جا....
اما اگه منظور بيان تجربه شخصي خودم از ام اس بعدنزديك 2 سال هم خونه بودنه؟ بايد بگم ام اس شبيه نگهداري يه حيوون خونگي هستش اگه بهش محبت كني و برسي باهات كنار مياد و خودش و برات لوس ميكنه اما اگه بهش نرسي و پا رو دمش بزاري چنگت ميندازه و بهت حمله ميكنه اگه محدودش كني و همش چشمت بهش باشه و بهش فكر كني نگرانش باشي مبادا يه جايي بره كم كم حساس ميشي و بيشتر وقتت و ميگيره و از خودت و اسايشت غافل ميشي ولي اگه بي محلي كني يه گوشه كز ميكنه يا يه روز ميبيني نيست و رفته حتما در يا پنجره وا مونده وقتي مشغول و سرگرم خودت بودي..
تقريبا ميشه گفت اگه ام اس اومدنش بيخبر ما بود اما موندن و ساكت بودن يا اذيت كردن ما بستگي به خودمون داره....بيرونش كنيم سخته اما ميشه منتظر قرص و امپول تازه اي نباشيم خودمون دست به كار شيم...با اميدوار و شاد زندگي كردن با استرس نداشتن و غيره..