2012/08/16, 01:07 PM
چهار پنج سال طول کشید ام اسمو تشخیص بدن
خلاصه هر دکتری مشکلاتمو به یه چیزی چسبوند . اخریش جراح مغز و اعصاب بود که بخاطر اینکه تو یه حادثه با ماشین سرم ضربه خورداحتمال تنگی کانال نخاع داد و فرستاد ام ار ای از مهره های گردن و ستون فقرات ام ار ای بگیرن . اونروز برف سنگینی باریده بود. اونائی که نوبت داشتن نیومده بودن خلاصه اپراتور لوتی گری کرد و ام ار ای کامل ازم گرفت . خواست خدا بود البته.
نتیجه ام ار ای رو بردم دکتر دید گفت مهرهای گردنت جابجا شده و اصطلاحا تو گردنت دیسک داری ولی مشکل الانت ربطی به دیسک گردنت نداره . البته دستش درد نکنه دکتر خوب و معروفیه خیلی محبت داره به من .
معرفیم کرد به یه نورولوژیست که الان دوست خوبیه برام خدا حفظش کنه.
یه سری معاینه اون کرد و گفت باید یه هفته بیمارستان بستری بشی و تا دو سال هفته ای یه امپول بزنی. گفت چیز مهمی نیست خوب میشی.
خلاصه رفتم با یکی دوتا از دوستام که نورولوژیستن مشورت کردم اونا هم تشخیصشو تائید کردن . گفتم شما چرا تشخیص ندادین ؟ اونا گفتن ما اصلن فکرمونو به اون طرف نذاشتیم بره این تصمیمی شد برام که هر وقت مریض بشم برای درمان پیش دوستام نرم!!!!!!!
خلاصه برگشتیم پیش همون نورولوژیست غریبه. نامه بستری شدنمو گرفتم رفتم بیمارستان .....
الهی به امید تو.......
پرسنل بیمارستان هم اکثرا باهم آشنا بودیم و میگفتیم و میخدیدیم.
دکتر به من گفت :میدونی بیماریت چیه؟ منم با جسارت تمام گفتم اره .
گفت پس چرا اینقدر خوشحالی؟ گفتم فرض کنیم یه هفته دیگه زنده ام چرا این یه هفته رو ناامید و دپرس باشم خب میگم و میخندم و خوشحال باقی میمونم هنوز که نمردم تا زنده ام زندگی میکنم.
همین باعث شد که با دکترم دوست صمیمی بشم. الان که از این استان رفته باز هم با هم در ارتباطیم.
خدا حفظش کنه.
این بود انشای من!!!
اقا اجازه بریم بشینیم؟؟؟؟؟؟
خلاصه هر دکتری مشکلاتمو به یه چیزی چسبوند . اخریش جراح مغز و اعصاب بود که بخاطر اینکه تو یه حادثه با ماشین سرم ضربه خورداحتمال تنگی کانال نخاع داد و فرستاد ام ار ای از مهره های گردن و ستون فقرات ام ار ای بگیرن . اونروز برف سنگینی باریده بود. اونائی که نوبت داشتن نیومده بودن خلاصه اپراتور لوتی گری کرد و ام ار ای کامل ازم گرفت . خواست خدا بود البته.
نتیجه ام ار ای رو بردم دکتر دید گفت مهرهای گردنت جابجا شده و اصطلاحا تو گردنت دیسک داری ولی مشکل الانت ربطی به دیسک گردنت نداره . البته دستش درد نکنه دکتر خوب و معروفیه خیلی محبت داره به من .
معرفیم کرد به یه نورولوژیست که الان دوست خوبیه برام خدا حفظش کنه.
یه سری معاینه اون کرد و گفت باید یه هفته بیمارستان بستری بشی و تا دو سال هفته ای یه امپول بزنی. گفت چیز مهمی نیست خوب میشی.
خلاصه رفتم با یکی دوتا از دوستام که نورولوژیستن مشورت کردم اونا هم تشخیصشو تائید کردن . گفتم شما چرا تشخیص ندادین ؟ اونا گفتن ما اصلن فکرمونو به اون طرف نذاشتیم بره این تصمیمی شد برام که هر وقت مریض بشم برای درمان پیش دوستام نرم!!!!!!!
خلاصه برگشتیم پیش همون نورولوژیست غریبه. نامه بستری شدنمو گرفتم رفتم بیمارستان .....
الهی به امید تو.......
پرسنل بیمارستان هم اکثرا باهم آشنا بودیم و میگفتیم و میخدیدیم.
دکتر به من گفت :میدونی بیماریت چیه؟ منم با جسارت تمام گفتم اره .
گفت پس چرا اینقدر خوشحالی؟ گفتم فرض کنیم یه هفته دیگه زنده ام چرا این یه هفته رو ناامید و دپرس باشم خب میگم و میخندم و خوشحال باقی میمونم هنوز که نمردم تا زنده ام زندگی میکنم.
همین باعث شد که با دکترم دوست صمیمی بشم. الان که از این استان رفته باز هم با هم در ارتباطیم.
خدا حفظش کنه.
این بود انشای من!!!
اقا اجازه بریم بشینیم؟؟؟؟؟؟
!.........The world is full of nice peaple, if u can't find one, Be One
دنيا پُر از آدم هاى خوبه ولى اگه نتونستى حتى يكى از اونها رو پيدا كنى، لااقل خودت خوب باش!.........
دنيا پُر از آدم هاى خوبه ولى اگه نتونستى حتى يكى از اونها رو پيدا كنى، لااقل خودت خوب باش!.........