2012/08/10, 07:06 PM
زمونه....آی زمونه.....آی زمونه
عجب "عاشق" کوشون آی زمانه!!!!!!!!
یکی فرقش شکسته توی محراب
یکی لبهای تشنه روی خاکه
یکی بی سر..........
یکی بی دست...........
یکی........
یکی.......
.
سحر محراب با شمیشیر می گفت / چه کردی با "علی" ای بی مروّت
.
.
.
و شام غریبان
شام غریبان یتیمانی که تازه شناختن ناشناسی که هر شب همراه کیسه ی آذوقه "عشق و امید" را هدیه میداد
.
شب تاریک و نخلستون و غربت / دو کیسه نون و یک کاسه "محبت"
.
.
.
ولذت
لذتی بر "عاشق واقعی" که به وصال معبودش رسید.....................
« گوهر پاک بباید که شود قابل فیض »
« *پیوند قلبها مسافت نمی شناسد وقتی که خــدا عاقداست و مهرش حس قشنگ عشق و امید »
« Love is the medicine for any kind of pain »