2012/08/08, 11:05 AM
مشاوران سلامت روان خانواده و راهنمایان ازدواج میگویند احساسی موقت و گذراست كه نهتنها نمیتوان آن را پایه و مبنایی كافی برای تشكیل زندگی مشترك دانست و به نتایج آن اعتماد كرد، بلكه ممكن است سبب وارد آمدن ضربات ذهنی و روانی بسیار بخصوص در زندگی آینده دختران جوان یا پسران احساساتیتر شود.
شور عشق چیست؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ پژوهشگران با بررسی تعدادی از افراد دچار عشق حاد و تصویربرداری از مغز آنها متوجه شدهاند هنگامی كه این افراد به معشوق خود فكر میكنند بخشهای معروف و مربوط به پاداش فوری مغز آنها فعال میشود.بخش معروف به پاداش فوری مغز در واقع همان قسمتی است كه با احساس نیاز به غذا خوردن و رفع گرسنگی در ذهن افراد پدید میآید یا با مصرف مواد در معتادان به الكل و مخدر فعال میشود.در واقع همین فوریت است كه ظن مشاوران خانواده را در ناپایدار بودن نتایج شورانگیز چنان عشقهایی تقویت میكند.آنها میگویند تجربه نشان داده آنچه به فوریت رفع شود دوام چندانی ندارد؛ بخصوص اگر بدانیم مغز آدمی كار خودش را خوب میداند و به همین دلیل است كه بخشهای مربوط به پاداشهای طولانیمدت در مغز پدید آمده است.به عبارتی دیگر، آنها دارند اشاره میكنند كه شور عشق برخلاف تصور عموم، ماندگار نیست و ناپایداری آن را مغز هم میتواند دریابد؛ پس در صورت برداشتن قدمهایی برخلاف تشخیص درست مغز، یا باید نگاهی كوتاهمدت به عشق داشت یا منتظر صدمات ناشی از بیاعتمادی به تشخیص درست مغز ماند؛ آینده و حاصلی كه اغلب گرفتاران عشقهای حاد و عاشقپیشهها را به نتیجه محتوم خود میرساند.
عشق پایدار
قضیه بررسی شور عشق وقتی جالبتر میشود كه بدانیم در این میان دو پژوهشگر هم سراغ كسانی رفتند كه شور عشق در آنها نهتنها از بین نرفته بود، كه با گذشت زمان عمیقتر هم شده بود! اما تصویر مغزی این افراد نشان داد فكر كردن به معشوقشان برعكس گروه اول، بخش پاداشهای بلندمدت آنها را فعال میكند.این بخش همان قسمتی است كه با رسیدن به موفقیتهای درسی یا شغلی فعال میشود. وقتی كسی به شغل خود عشق میورزد و در آن موفق میشود در واقع عشق و موفقیت او با كسب آگاهیها و مهارتهای لازم و تحلیل و بررسی جنبهها و زوایایی همراه شده است بنابراین، مشخص میشود تا تحلیلهایی مدبرانه با عشق درنیامیزد، مغز آدمی، آنها را راههای غیرقابل اتكا و فوری میپندارد و بالعكس.
فارغ از عشق
مبحث عشق و عاشقی، مبحثی جذاب است، اما گویا نه برای همه! تحقیق دو پژوهشگر روسی در میان 166 فرهنگ و قومیت نشان داد حداقل 19 قوم و فرهنگ در شعر و فرهنگ و عملكرد ازدواجشان عشق را موضوعی چندان مهم حساب نمیكنند! ازدواج میكنند، بچهدار میشوند و زندگی خود را با خشنودی ادامه میدهند.پس این وسط، تكلیف عشق رمانتیكی كه اقوام و فرهنگهای دیگر لازمه تشكیل زندگی و ایجاد ارتباط میدانند و دربارهاش شعرها میسرایند و داستانها مینویسند چه میشود؟ آیا واقعا برای حفظ ارتباط و علاقهمندی به دیگری، نیازی به رمانتیسیسم و نگاه عاشقانه و شورانگیز عشقی نیست؟ یعنی ظهور و بروز آن ربطی به بهداشت و سلامت و ماندگاری ازدواج و روابط زوجین ندارد؟ ظاهرا كه چنین است.
ازدواج بدون عشق
از هزاران دختر و پسر پیش از ازدواجشان پرسیده شد: دوست دارید عشق رمانتیك مبنای ازدواجتان باشد؟ فقط 10 درصد آنها جواب منفی دادند.وقتی پژوهشگران پس از ازدواج سراغشان رفتند، این بار پرسیدند: آیا آن عشق را مبنای ازدواج خود كردهاند؟ اغلب زنان (75 درصد) و بخشی از مردان (33 درصد) گفتند: خیر! زیرا با فردی ازدواج كرده بودند كه نه عاشق او شده بودند، نه رابطهای شورانگیز و رمانتیك با او داشتند!
انتخاب عاشقانه، تغییر عاقلانه
تغییر در هر پدیده دنیا اتفاق میافتد. تضمین سلامت رفتاری و روانی ازدواج حاصل توجه عاقلانه به ابعاد و زوایای این تغییرات است نه الزام به انتخابهای عاشقانه.روابط زن و مرد حاصل شوری عاشقانه بوده باشد یا نه، دلزدگی و طلاق عاطفی یا واقعی زمانی اتفاق میافتد كه این تغییرات در هر دو نفر شبیه هم یا همراه با هم رخ نمیدهد یا مسیر یكی از دیگری مخالف است یا سرعت دیگری از آن یكی متفاوت یا هم مسیر و هم سرعت مخالف و
متفاوت!بنابراین به نظر میرسد آنچه در بقای سالم روابط مهم است نه بود و نبود عشق، بلكه توانایی حدس زدن تغییرات و وجود دركی درست از آن تغییرات در ذهن طرفین است؛ دركی كه طی آن بتوان حدس زد این تغییرات آنقدر نخواهد بود كه به تفاوت مسیر برسد یا اگر میرسد با امور و علایق دیگری تعارض و تداخل نیابد.
شور عشق چیست؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ پژوهشگران با بررسی تعدادی از افراد دچار عشق حاد و تصویربرداری از مغز آنها متوجه شدهاند هنگامی كه این افراد به معشوق خود فكر میكنند بخشهای معروف و مربوط به پاداش فوری مغز آنها فعال میشود.بخش معروف به پاداش فوری مغز در واقع همان قسمتی است كه با احساس نیاز به غذا خوردن و رفع گرسنگی در ذهن افراد پدید میآید یا با مصرف مواد در معتادان به الكل و مخدر فعال میشود.در واقع همین فوریت است كه ظن مشاوران خانواده را در ناپایدار بودن نتایج شورانگیز چنان عشقهایی تقویت میكند.آنها میگویند تجربه نشان داده آنچه به فوریت رفع شود دوام چندانی ندارد؛ بخصوص اگر بدانیم مغز آدمی كار خودش را خوب میداند و به همین دلیل است كه بخشهای مربوط به پاداشهای طولانیمدت در مغز پدید آمده است.به عبارتی دیگر، آنها دارند اشاره میكنند كه شور عشق برخلاف تصور عموم، ماندگار نیست و ناپایداری آن را مغز هم میتواند دریابد؛ پس در صورت برداشتن قدمهایی برخلاف تشخیص درست مغز، یا باید نگاهی كوتاهمدت به عشق داشت یا منتظر صدمات ناشی از بیاعتمادی به تشخیص درست مغز ماند؛ آینده و حاصلی كه اغلب گرفتاران عشقهای حاد و عاشقپیشهها را به نتیجه محتوم خود میرساند.
عشق پایدار
قضیه بررسی شور عشق وقتی جالبتر میشود كه بدانیم در این میان دو پژوهشگر هم سراغ كسانی رفتند كه شور عشق در آنها نهتنها از بین نرفته بود، كه با گذشت زمان عمیقتر هم شده بود! اما تصویر مغزی این افراد نشان داد فكر كردن به معشوقشان برعكس گروه اول، بخش پاداشهای بلندمدت آنها را فعال میكند.این بخش همان قسمتی است كه با رسیدن به موفقیتهای درسی یا شغلی فعال میشود. وقتی كسی به شغل خود عشق میورزد و در آن موفق میشود در واقع عشق و موفقیت او با كسب آگاهیها و مهارتهای لازم و تحلیل و بررسی جنبهها و زوایایی همراه شده است بنابراین، مشخص میشود تا تحلیلهایی مدبرانه با عشق درنیامیزد، مغز آدمی، آنها را راههای غیرقابل اتكا و فوری میپندارد و بالعكس.
فارغ از عشق
مبحث عشق و عاشقی، مبحثی جذاب است، اما گویا نه برای همه! تحقیق دو پژوهشگر روسی در میان 166 فرهنگ و قومیت نشان داد حداقل 19 قوم و فرهنگ در شعر و فرهنگ و عملكرد ازدواجشان عشق را موضوعی چندان مهم حساب نمیكنند! ازدواج میكنند، بچهدار میشوند و زندگی خود را با خشنودی ادامه میدهند.پس این وسط، تكلیف عشق رمانتیكی كه اقوام و فرهنگهای دیگر لازمه تشكیل زندگی و ایجاد ارتباط میدانند و دربارهاش شعرها میسرایند و داستانها مینویسند چه میشود؟ آیا واقعا برای حفظ ارتباط و علاقهمندی به دیگری، نیازی به رمانتیسیسم و نگاه عاشقانه و شورانگیز عشقی نیست؟ یعنی ظهور و بروز آن ربطی به بهداشت و سلامت و ماندگاری ازدواج و روابط زوجین ندارد؟ ظاهرا كه چنین است.
ازدواج بدون عشق
از هزاران دختر و پسر پیش از ازدواجشان پرسیده شد: دوست دارید عشق رمانتیك مبنای ازدواجتان باشد؟ فقط 10 درصد آنها جواب منفی دادند.وقتی پژوهشگران پس از ازدواج سراغشان رفتند، این بار پرسیدند: آیا آن عشق را مبنای ازدواج خود كردهاند؟ اغلب زنان (75 درصد) و بخشی از مردان (33 درصد) گفتند: خیر! زیرا با فردی ازدواج كرده بودند كه نه عاشق او شده بودند، نه رابطهای شورانگیز و رمانتیك با او داشتند!
انتخاب عاشقانه، تغییر عاقلانه
تغییر در هر پدیده دنیا اتفاق میافتد. تضمین سلامت رفتاری و روانی ازدواج حاصل توجه عاقلانه به ابعاد و زوایای این تغییرات است نه الزام به انتخابهای عاشقانه.روابط زن و مرد حاصل شوری عاشقانه بوده باشد یا نه، دلزدگی و طلاق عاطفی یا واقعی زمانی اتفاق میافتد كه این تغییرات در هر دو نفر شبیه هم یا همراه با هم رخ نمیدهد یا مسیر یكی از دیگری مخالف است یا سرعت دیگری از آن یكی متفاوت یا هم مسیر و هم سرعت مخالف و
متفاوت!بنابراین به نظر میرسد آنچه در بقای سالم روابط مهم است نه بود و نبود عشق، بلكه توانایی حدس زدن تغییرات و وجود دركی درست از آن تغییرات در ذهن طرفین است؛ دركی كه طی آن بتوان حدس زد این تغییرات آنقدر نخواهد بود كه به تفاوت مسیر برسد یا اگر میرسد با امور و علایق دیگری تعارض و تداخل نیابد.