2012/08/07, 01:12 PM
وقتي خواب و خوراك آدم مختل ميشود
يعني عاشق شدم رفت؟!
جام جم آنلاين: اسمش را گذاشتهاند عشق، شور عشق، عشق آتشين، عشق رمانتيك؛ و منظور از آن همان است كه در ابتداي آشنايي با كسي، خواب و خوراك را ميگيرد، فكر را مشغول ميكند و زمان زيادي را به تلاش براي رسيدن و بودن با وي اختصاص ميدهد.
اما مشاوران سلامت روان خانواده و راهنمايان ازدواج ميگويند احساسي موقت و گذراست كه نهتنها نميتوان آن را پايه و مبنايي كافي براي تشكيل زندگي مشترك دانست و به نتايج آن اعتماد كرد، بلكه ممكن است سبب وارد آمدن ضربات ذهني و رواني بسيار بخصوص در زندگي آينده دختران جوان يا پسران احساساتيتر شود.
شور عشق چيست؟
پژوهشگران با بررسي تعدادي از افراد دچار عشق حاد و تصويربرداري از مغز آنها متوجه شدهاند هنگامي كه اين افراد به معشوق خود فكر ميكنند بخشهاي معروف و مربوط به پاداش فوري مغز آنها فعال ميشود.
بخش معروف به پاداش فوري مغز در واقع همان قسمتي است كه با احساس نياز به غذا خوردن و رفع گرسنگي در ذهن افراد پديد ميآيد يا با مصرف مواد در معتادان به الكل و مخدر فعال ميشود.
در واقع همين فوريت است كه ظن مشاوران خانواده را در ناپايدار بودن نتايج شورانگيز چنان عشقهايي تقويت ميكند.
آنها ميگويند تجربه نشان داده آنچه به فوريت رفع شود دوام چنداني ندارد؛ بخصوص اگر بدانيم مغز آدمي كار خودش را خوب ميداند و به همين دليل است كه بخشهاي مربوط به پاداشهاي طولانيمدت در مغز پديد آمده است.
به عبارتي ديگر، آنها دارند اشاره ميكنند كه شور عشق برخلاف تصور عموم، ماندگار نيست و ناپايداري آن را مغز هم ميتواند دريابد؛ پس در صورت برداشتن قدمهايي برخلاف تشخيص درست مغز، يا بايد نگاهي كوتاهمدت به عشق داشت يا منتظر صدمات ناشي از بياعتمادي به تشخيص درست مغز ماند؛ آينده و حاصلي كه اغلب گرفتاران عشقهاي حاد و عاشقپيشهها را به نتيجه محتوم خود ميرساند.
عشق پايدار
قضيه بررسي شور عشق وقتي جالبتر ميشود كه بدانيم در اين ميان دو پژوهشگر هم سراغ كساني رفتند كه شور عشق در آنها نهتنها از بين نرفته بود، كه با گذشت زمان عميقتر هم شده بود! اما تصوير مغزي اين افراد نشان داد فكر كردن به معشوقشان برعكس گروه اول، بخش پاداشهاي بلندمدت آنها را فعال ميكند.
اين بخش همان قسمتي است كه با رسيدن به موفقيتهاي درسي يا شغلي فعال ميشود. وقتي كسي به شغل خود عشق ميورزد و در آن موفق ميشود در واقع عشق و موفقيت او با كسب آگاهيها و مهارتهاي لازم و تحليل و بررسي جنبهها و زوايايي همراه شده است بنابراين، مشخص ميشود تا تحليلهايي مدبرانه با عشق درنياميزد، مغز آدمي، آنها را راههاي غيرقابل اتكا و فوري ميپندارد و بالعكس.
فارغ از عشق
مبحث عشق و عاشقي، مبحثي جذاب است، اما گويا نه براي همه! تحقيق دو پژوهشگر روسي در ميان 166 فرهنگ و قوميت نشان داد حداقل 19 قوم و فرهنگ در شعر و فرهنگ و عملكرد ازدواجشان عشق را موضوعي چندان مهم حساب نميكنند! ازدواج ميكنند، بچهدار ميشوند و زندگي خود را با خشنودي ادامه ميدهند.
پس اين وسط، تكليف عشق رمانتيكي كه اقوام و فرهنگهاي ديگر لازمه تشكيل زندگي و ايجاد ارتباط ميدانند و دربارهاش شعرها ميسرايند و داستانها مينويسند چه ميشود؟ آيا واقعا براي حفظ ارتباط و علاقهمندي به ديگري، نيازي به رمانتيسيسم و نگاه عاشقانه و شورانگيز عشقي نيست؟ يعني ظهور و بروز آن ربطي به بهداشت و سلامت و ماندگاري ازدواج و روابط زوجين ندارد؟ ظاهرا كه چنين است.
ازدواج بدون عشق
از هزاران دختر و پسر پيش از ازدواجشان پرسيده شد: دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد؟ فقط 10 درصد آنها جواب منفي دادند.
وقتي پژوهشگران پس از ازدواج سراغشان رفتند، اين بار پرسيدند: آيا آن عشق را مبناي ازدواج خود كردهاند؟ اغلب زنان (75 درصد) و بخشي از مردان (33 درصد) گفتند: خير! زيرا با فردي ازدواج كرده بودند كه نه عاشق او شده بودند، نه رابطهاي شورانگيز و رمانتيك با او داشتند!
انتخاب عاشقانه، تغيير عاقلانه
تغيير در هر پديده دنيا اتفاق ميافتد. تضمين سلامت رفتاري و رواني ازدواج حاصل توجه عاقلانه به ابعاد و زواياي اين تغييرات است نه الزام به انتخابهاي عاشقانه.
روابط زن و مرد حاصل شوري عاشقانه بوده باشد يا نه، دلزدگي و طلاق عاطفي يا واقعي زماني اتفاق ميافتد كه اين تغييرات در هر دو نفر شبيه هم يا همراه با هم رخ نميدهد يا مسير يكي از ديگري مخالف است يا سرعت ديگري از آن يكي متفاوت يا هم مسير و هم سرعت مخالف و
متفاوت!
بنابراين به نظر ميرسد آنچه در بقاي سالم روابط مهم است نه بود و نبود عشق، بلكه توانايي حدس زدن تغييرات و وجود دركي درست از آن تغييرات در ذهن طرفين است؛ دركي كه طي آن بتوان حدس زد اين تغييرات آنقدر نخواهد بود كه به تفاوت مسير برسد يا اگر ميرسد با امور و علايق ديگري تعارض و تداخل نيابد. (جام جم - ضميمه چارديواري)
يعني عاشق شدم رفت؟!
جام جم آنلاين: اسمش را گذاشتهاند عشق، شور عشق، عشق آتشين، عشق رمانتيك؛ و منظور از آن همان است كه در ابتداي آشنايي با كسي، خواب و خوراك را ميگيرد، فكر را مشغول ميكند و زمان زيادي را به تلاش براي رسيدن و بودن با وي اختصاص ميدهد.
اما مشاوران سلامت روان خانواده و راهنمايان ازدواج ميگويند احساسي موقت و گذراست كه نهتنها نميتوان آن را پايه و مبنايي كافي براي تشكيل زندگي مشترك دانست و به نتايج آن اعتماد كرد، بلكه ممكن است سبب وارد آمدن ضربات ذهني و رواني بسيار بخصوص در زندگي آينده دختران جوان يا پسران احساساتيتر شود.
شور عشق چيست؟
پژوهشگران با بررسي تعدادي از افراد دچار عشق حاد و تصويربرداري از مغز آنها متوجه شدهاند هنگامي كه اين افراد به معشوق خود فكر ميكنند بخشهاي معروف و مربوط به پاداش فوري مغز آنها فعال ميشود.
بخش معروف به پاداش فوري مغز در واقع همان قسمتي است كه با احساس نياز به غذا خوردن و رفع گرسنگي در ذهن افراد پديد ميآيد يا با مصرف مواد در معتادان به الكل و مخدر فعال ميشود.
در واقع همين فوريت است كه ظن مشاوران خانواده را در ناپايدار بودن نتايج شورانگيز چنان عشقهايي تقويت ميكند.
آنها ميگويند تجربه نشان داده آنچه به فوريت رفع شود دوام چنداني ندارد؛ بخصوص اگر بدانيم مغز آدمي كار خودش را خوب ميداند و به همين دليل است كه بخشهاي مربوط به پاداشهاي طولانيمدت در مغز پديد آمده است.
به عبارتي ديگر، آنها دارند اشاره ميكنند كه شور عشق برخلاف تصور عموم، ماندگار نيست و ناپايداري آن را مغز هم ميتواند دريابد؛ پس در صورت برداشتن قدمهايي برخلاف تشخيص درست مغز، يا بايد نگاهي كوتاهمدت به عشق داشت يا منتظر صدمات ناشي از بياعتمادي به تشخيص درست مغز ماند؛ آينده و حاصلي كه اغلب گرفتاران عشقهاي حاد و عاشقپيشهها را به نتيجه محتوم خود ميرساند.
عشق پايدار
قضيه بررسي شور عشق وقتي جالبتر ميشود كه بدانيم در اين ميان دو پژوهشگر هم سراغ كساني رفتند كه شور عشق در آنها نهتنها از بين نرفته بود، كه با گذشت زمان عميقتر هم شده بود! اما تصوير مغزي اين افراد نشان داد فكر كردن به معشوقشان برعكس گروه اول، بخش پاداشهاي بلندمدت آنها را فعال ميكند.
اين بخش همان قسمتي است كه با رسيدن به موفقيتهاي درسي يا شغلي فعال ميشود. وقتي كسي به شغل خود عشق ميورزد و در آن موفق ميشود در واقع عشق و موفقيت او با كسب آگاهيها و مهارتهاي لازم و تحليل و بررسي جنبهها و زوايايي همراه شده است بنابراين، مشخص ميشود تا تحليلهايي مدبرانه با عشق درنياميزد، مغز آدمي، آنها را راههاي غيرقابل اتكا و فوري ميپندارد و بالعكس.
فارغ از عشق
مبحث عشق و عاشقي، مبحثي جذاب است، اما گويا نه براي همه! تحقيق دو پژوهشگر روسي در ميان 166 فرهنگ و قوميت نشان داد حداقل 19 قوم و فرهنگ در شعر و فرهنگ و عملكرد ازدواجشان عشق را موضوعي چندان مهم حساب نميكنند! ازدواج ميكنند، بچهدار ميشوند و زندگي خود را با خشنودي ادامه ميدهند.
پس اين وسط، تكليف عشق رمانتيكي كه اقوام و فرهنگهاي ديگر لازمه تشكيل زندگي و ايجاد ارتباط ميدانند و دربارهاش شعرها ميسرايند و داستانها مينويسند چه ميشود؟ آيا واقعا براي حفظ ارتباط و علاقهمندي به ديگري، نيازي به رمانتيسيسم و نگاه عاشقانه و شورانگيز عشقي نيست؟ يعني ظهور و بروز آن ربطي به بهداشت و سلامت و ماندگاري ازدواج و روابط زوجين ندارد؟ ظاهرا كه چنين است.
ازدواج بدون عشق
از هزاران دختر و پسر پيش از ازدواجشان پرسيده شد: دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد؟ فقط 10 درصد آنها جواب منفي دادند.
وقتي پژوهشگران پس از ازدواج سراغشان رفتند، اين بار پرسيدند: آيا آن عشق را مبناي ازدواج خود كردهاند؟ اغلب زنان (75 درصد) و بخشي از مردان (33 درصد) گفتند: خير! زيرا با فردي ازدواج كرده بودند كه نه عاشق او شده بودند، نه رابطهاي شورانگيز و رمانتيك با او داشتند!
انتخاب عاشقانه، تغيير عاقلانه
تغيير در هر پديده دنيا اتفاق ميافتد. تضمين سلامت رفتاري و رواني ازدواج حاصل توجه عاقلانه به ابعاد و زواياي اين تغييرات است نه الزام به انتخابهاي عاشقانه.
روابط زن و مرد حاصل شوري عاشقانه بوده باشد يا نه، دلزدگي و طلاق عاطفي يا واقعي زماني اتفاق ميافتد كه اين تغييرات در هر دو نفر شبيه هم يا همراه با هم رخ نميدهد يا مسير يكي از ديگري مخالف است يا سرعت ديگري از آن يكي متفاوت يا هم مسير و هم سرعت مخالف و
متفاوت!
بنابراين به نظر ميرسد آنچه در بقاي سالم روابط مهم است نه بود و نبود عشق، بلكه توانايي حدس زدن تغييرات و وجود دركي درست از آن تغييرات در ذهن طرفين است؛ دركي كه طي آن بتوان حدس زد اين تغييرات آنقدر نخواهد بود كه به تفاوت مسير برسد يا اگر ميرسد با امور و علايق ديگري تعارض و تداخل نيابد. (جام جم - ضميمه چارديواري)