2012/08/05, 10:33 AM
يك شبي مجنون نمازش را شكست ،بي وضو در كوچه ي ليلا نشست ،عشق آن شب مست مشتش كرده بود ،گفت يا ربّ از چه خوارم كرده اي؟؟؟برصليب عشق دارم كرده اي !!!خسته ام زين عشق دل خونم نكن ،منكه مجنونم ،تو مجنونم نكن ،مرد ِاين بازيچه ديگر نيستم ،اين تو و ليلاي تو ...من نيستم !!!گفت اي ديوانه ليلايت منم،در رگت پنهان و پيدايت منم،سالها با جور ليلا ساختي من كنارت بودم نشناختي .
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود