2012/07/05, 11:29 AM
میدونید حساسیتم برای چیه اخه تویزمانیکه من عود داشتم یعنی 5 سال پیش برای اولین بار که حتی دکترای عمومی نمیدونستن ام اس چیه و هی پاسم میدادن به این یکی به اون یکی یکی از همسایه ها که اونجا کار میکرد بدون مقدمه در اومد به مامانم گفت تو خانوادتون ام اس دارید مامان دهنش وا موند و گفت نخیر
بعدش که پالس گرفتم و دو روز بعدش ایشون که بلانسبت همسایمون بود دیدم بقیه همسایه ها همشون سراغ منو از مامانم میگیرن مامان گفت خوبه چطور هیچی نمیگفتن توی یه عروسی که اومدم همه چشاشون وا موند فهمیدم اون همسایه بیشعور دهن لق ................ که هر چی فحشش بدم رفته گفته اره فلانی اومده بود با این علایم شاید ام اس داشته باشه هنوز دکتر خودم تشخیص نداده بودا
برا همین تصمیمی گرفتم هر سختی رو تحمل کنم ولی کسی نفهمه
برای همین به هیچکس اعتماد ندارم و نداشتم و نخواهم داشت تا جاییکه قید ازدواج رو زدم دکتر خیلی کم میرم نه من رو دربایستی ندارم بخوام برم پیش دکتر به دکتر اس میدم میگم فردا میام میخوام خصوصی حرف بزنم ولی بهرحال اینکه کسی بفهمه و ببینه من سالمم ولی اسم ام اس رومه یا دارو استفاده میکنم هخوشم نمیاد و از نگاه سنگین بدم میاد منم یه جور نگاه میکنم یعنی بله کاری داشتی در خدمتیم برای همین کلی خیلی تند و عصبی شدم
ولی تا دلتون بخواد خنده رو انگار نه انگار که من مریضم و خیلی دوست دارم با ادمهای مقاوکم اشنا بشم نه ادمای عادی که با یه تقی زودی ناراحت میشن کسل میشم حوصلشونو ندارم
بعدش که پالس گرفتم و دو روز بعدش ایشون که بلانسبت همسایمون بود دیدم بقیه همسایه ها همشون سراغ منو از مامانم میگیرن مامان گفت خوبه چطور هیچی نمیگفتن توی یه عروسی که اومدم همه چشاشون وا موند فهمیدم اون همسایه بیشعور دهن لق ................ که هر چی فحشش بدم رفته گفته اره فلانی اومده بود با این علایم شاید ام اس داشته باشه هنوز دکتر خودم تشخیص نداده بودا
برا همین تصمیمی گرفتم هر سختی رو تحمل کنم ولی کسی نفهمه
برای همین به هیچکس اعتماد ندارم و نداشتم و نخواهم داشت تا جاییکه قید ازدواج رو زدم دکتر خیلی کم میرم نه من رو دربایستی ندارم بخوام برم پیش دکتر به دکتر اس میدم میگم فردا میام میخوام خصوصی حرف بزنم ولی بهرحال اینکه کسی بفهمه و ببینه من سالمم ولی اسم ام اس رومه یا دارو استفاده میکنم هخوشم نمیاد و از نگاه سنگین بدم میاد منم یه جور نگاه میکنم یعنی بله کاری داشتی در خدمتیم برای همین کلی خیلی تند و عصبی شدم
ولی تا دلتون بخواد خنده رو انگار نه انگار که من مریضم و خیلی دوست دارم با ادمهای مقاوکم اشنا بشم نه ادمای عادی که با یه تقی زودی ناراحت میشن کسل میشم حوصلشونو ندارم
راز زندگی آرام اینست امروز را در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار