2012/05/04, 03:16 PM
خب منم اون موقعی که مریضیم زیاد پیشرفت نکرده بود، هیچ مهمونی رو از دست نمی دادم.
ولی الآن فقط بعضی مهمونیا رو میرم و خونه غریبه هارو نمیرم. همون خونه آشناها هم رفتنش سخته چون همش میگن تو بشین، دست به چیزی نزن خسته میشی، کار نکن و ...
منم دیگه خیلی شیک میشینم و اصلا به روم نمیارم.
ولی الآن فقط بعضی مهمونیا رو میرم و خونه غریبه هارو نمیرم. همون خونه آشناها هم رفتنش سخته چون همش میگن تو بشین، دست به چیزی نزن خسته میشی، کار نکن و ...
منم دیگه خیلی شیک میشینم و اصلا به روم نمیارم.
ارزش ماورایی هرکس، به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد...