2012/04/28, 03:02 PM
من 26 اسقند بهم گفتن ام اس داری....اولش خندیدم....تهران بودم...ماشینم نبود دم عید تا برگردم شیراز.....بعدش با یه زحمتی یه اتوبوس پیدا کردم اومدم شیراز...تو راه بدترین ساعتهای زندگیم رو تجربه کردم....یه عالمه اشک ریختم....تا خود شیراز تنها چیزی رو که میدیدم ویلچر بود....بعدش عین احمق ها تو سایتها دنبال موسسه هائی میگشتم که تو سوئیس کمک میکردن به خودکشی(خدایا من رو ببخش)...بعدم که اومدم شیراز به مدت 2 هفته اصلا نخوابیدم و همش به سقف اتاقم زل زده بودم.....بالاخره داروم شروع شد...یکمی هم حالم بهتر شد....البته 4 تا پلاک فعال دارم که نمیدونم کی میخوان خا موش بشن....همونا دارن دیونم میکنن....هر از گاهی یه سر گیجه کوچیک دارم....کلا بگم....الان که 68 روزه که این مشکل رو دارم..هیچ چیز از زندگیم نمی فهمم....همه چیز تاریکه.....روزی دو ساعت میام تو این سایت...واقعا بچها عالی هستن....هر وقت روحیه شما ها رو میبینم....یه خورده تحریک میشم که پسر پاشو....تو چیت از بقیه کمتره؟...دلم میخواد مثل شماهائی بشم که روحیتون قویه.....واسم دعا کنید