2012/04/02, 02:37 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/04/02, 03:00 PM، توسط پرستوی زخمی.)
من یه دستی زدم رفتم دکتر دکی وقتی معاینه کردوmri رو دید ازمایش داد فرداش بامامانم رفتیم ازمایشگاه ازشانس بدم یه جماعت ادم ازیه شرکتی اومده بودن ازمایش بدن تو ازمایشگاه جای سوزن انداختن نبود همین جور که منتظر بودیم نمی دونم چرا از زبونم در رفت به مامانم گفتم من که می دونم ام اس دارم پس چرا از من پنهان می کنید اشک تو چشاش جمع شدگفت تو که میدونی میخوای چی بت بگم منم چندثانیه واقعا هنگ کردم بعد زدم زیرگریه مثه ابربهار اشک ریختم ولی نگفتم که یه دستی زدم بهانه کردم که ببین میگم همه چیرو ازمن پنهان می کنید همه مردا داشتن نگاه می کردن که این دختره گنده چرا گریه می کنه و..........
ولی خوشم میاد دکترم خیلی رو داره هنوزم میگه این بیماری ام اس نیست من نمی دنم تو cisچی دیده که ول کن معامله نیست
ولی خوشم میاد دکترم خیلی رو داره هنوزم میگه این بیماری ام اس نیست من نمی دنم تو cisچی دیده که ول کن معامله نیست