2012/02/06, 10:17 PM
سلام والله من خاطرات جالبی از اول ام اس و دکتر و داروخونه و غیره دارم که هرچندسرتون و درد میارم اما محض خنده هم شده ارزش زحمت نوشتنش و خوندن شما رو داره:من چندتا دکتر عوض کردم اولین دکترم برامMRIنوشت و گفت همینش سخته داخل دستگاه بتونی بیحرکت وایستی و اظطراب نگیری همچین گفت که مشتاق شدم پیش خودم گفتم خودم و بخواب و خیالات میزنم تحمل کنم اما اون تو دیدم بابا انگارمامورهای شهرداری داره اسفالت و میکنه و ساختمون کلنکی خراب میکنن با یه دست لباس مسخره و پر خنده گذروندیم و با موبایلم فیلمم گرفتیم جالبش اینجاست برگشتم مطب شلوغ بودقرار بودبدون ویزیت نتیجه رونشونش بدم دوتا منشی داشت یکی بهم گفت برو اون اتاق و با منشی دیگه هماهنگ کن جالبه منشی گفت شما یه15هزاری لطف کن بزارم میون مریضهای دیگه بری تو
ندادم و رفتم داخل و به دکتر گفتم خندید و گفت تازه واردی براهمین بعدعکس و نگاه کرد چندتا تست اه رفتن و تعادل گرفت و نورافکن تو چشممون انداخت و گفت تعجب میکنم بااین پلاکها چطور تاحالا سرپایی چطور میخندی بهم گفت تحصیلاتت چیه؟میخوام علمی بیماریت و توضیح بدم تو مغزت انگار سیم های برق بعضی قسمتهاش لخت شده و بهم اتصالی میدن(علمی بودها)گفتم بااجازه پرونده رو لطف میکنید؟گفت چرا؟گفتم میخوام برم پیش بابا برقی واداره برق ببینم چه کاری از دستشون بربیاد جالبه گفت اگه تنها نیومده بودی اسم بیماریت و میگفتم اما صلاح نیست به خود بیمار گفت
دکتر بعدی که رفتم باز چندتا تست الکی گرفت و گفت ام اس داری بعد گفت چیزی نمیپرسی؟گفتم والله هرکس یه چیزی داره ام اس هم به مارسیده خداروشکر چی بپرسم خوب مشتاقید بگید چیه گفت برو اینترنت میفهمی
برام سرم تجویزکرد رفتم بخرم همه اهل داروخونه مثل حیات وحش یه سروصدایی انداختن و بعد سکوت کردن و همه از باجه داشتن من و نگاه میکردن بعد پرسیدن خودتون بیماریدگفتم با اجازه بزرگترها بله بعدفیش دستم دادو گفت واریز کن و بیا خیال کردم به ریال هستش و بعد دیدم تومن بوده گفتن میتونی به تنهایی ببری گفتم بله دیدم سه پاکت سرم بهم دادن که باید وانت بگیرم
با دکتر اخری و اینی که الان پیشش میرم تو بیمارستان اشنا شدم خوش برخورد و مهربون هستش فقط بیخیاله نه تست و MRIجدید میگه هرچی هم از حالم بگم خونسرد میگه عوارض امپولهاست باراخرم یه برگه دادپرش کنم 4ضفحه ای که وقتی خوندمش بعدیه سال بیماریم اولین بارحالم و داغون کرد سوالهایی که داشت میگفت به مرور چه بلایی سرم میاد پرش نکردم و گفتم اقای دکتر خودت این و پر کنی از ساختمون خودت و پرت میکنی پایین..هربارهم میرم پیشش یه چکش برمیداره و به این ور و اونورم میکوبه و میگه پاشو این بار میخوام منم یه چکش از خونه ببرم دوتا اون زد دوتاهم من بزنم
ندادم و رفتم داخل و به دکتر گفتم خندید و گفت تازه واردی براهمین بعدعکس و نگاه کرد چندتا تست اه رفتن و تعادل گرفت و نورافکن تو چشممون انداخت و گفت تعجب میکنم بااین پلاکها چطور تاحالا سرپایی چطور میخندی بهم گفت تحصیلاتت چیه؟میخوام علمی بیماریت و توضیح بدم تو مغزت انگار سیم های برق بعضی قسمتهاش لخت شده و بهم اتصالی میدن(علمی بودها)گفتم بااجازه پرونده رو لطف میکنید؟گفت چرا؟گفتم میخوام برم پیش بابا برقی واداره برق ببینم چه کاری از دستشون بربیاد جالبه گفت اگه تنها نیومده بودی اسم بیماریت و میگفتم اما صلاح نیست به خود بیمار گفت
دکتر بعدی که رفتم باز چندتا تست الکی گرفت و گفت ام اس داری بعد گفت چیزی نمیپرسی؟گفتم والله هرکس یه چیزی داره ام اس هم به مارسیده خداروشکر چی بپرسم خوب مشتاقید بگید چیه گفت برو اینترنت میفهمی
برام سرم تجویزکرد رفتم بخرم همه اهل داروخونه مثل حیات وحش یه سروصدایی انداختن و بعد سکوت کردن و همه از باجه داشتن من و نگاه میکردن بعد پرسیدن خودتون بیماریدگفتم با اجازه بزرگترها بله بعدفیش دستم دادو گفت واریز کن و بیا خیال کردم به ریال هستش و بعد دیدم تومن بوده گفتن میتونی به تنهایی ببری گفتم بله دیدم سه پاکت سرم بهم دادن که باید وانت بگیرم
با دکتر اخری و اینی که الان پیشش میرم تو بیمارستان اشنا شدم خوش برخورد و مهربون هستش فقط بیخیاله نه تست و MRIجدید میگه هرچی هم از حالم بگم خونسرد میگه عوارض امپولهاست باراخرم یه برگه دادپرش کنم 4ضفحه ای که وقتی خوندمش بعدیه سال بیماریم اولین بارحالم و داغون کرد سوالهایی که داشت میگفت به مرور چه بلایی سرم میاد پرش نکردم و گفتم اقای دکتر خودت این و پر کنی از ساختمون خودت و پرت میکنی پایین..هربارهم میرم پیشش یه چکش برمیداره و به این ور و اونورم میکوبه و میگه پاشو این بار میخوام منم یه چکش از خونه ببرم دوتا اون زد دوتاهم من بزنم
در این خاک, در این خاک
در این مزرعه ی پاک
به جز عشق, به جز مهر
دگر بذر, نَکاریم...!
در این مزرعه ی پاک
به جز عشق, به جز مهر
دگر بذر, نَکاریم...!