2011/12/15, 01:04 PM
(2011/10/18, 02:47 PM)فرناز نوشته است: من خودم دعوتش کردم سال 80 چون مادر دوستم این بیماری داشت بهم تلقین میشد هی مقایسه کردم الکی ام ار ای دادم تاااااااااااا84 دعوتمو پذیرفت.من اول 2بینی داشتم.روزی که دکتر مهر تایید رازد با مادر وهمسرم بودم.یادمه گیج شدم. از 4تاپله اقتادم نشستم به گریه کردن.1دختری همراه مادرش اومد باهام حرف زد گفت اولش برات سخته من4سال مریضم الانم خوبم دارم میرم سینما.اون موقع به حقیقت حرفش نرسیدم.ولی الان منم میگم هیچ چیزی نیست.مثل صدهامریضی دیگه.حالام مهمونم هنوز پیشمه
بخدا سخت نگیرید.
[ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است جز احوالم را .. !![