2011/12/09, 09:06 PM
جایی که برای تزریق می رفتم همشون با آمپولای من مشکل داشتن هی غر می زدن این آمپولا سخته زدنش. چون از شکل آمپول معلوم بود گرونه می ترسیدن ولی باز هم دقت نمی کردن یه بار که نصفشو ریختن بیرون یه بار نزدیک بود بشکونن شیشه رو. این قدر مغرور بودن که اجازه نمی دادن من براشون درست کنم. هر بار هم می پرسیدن واسه چی می زنی کی تموم میشه آمپولات یا می پرسیدن چند می خری. یه جای دیگه که می رفتم خیلی خوب میزد ولی می دونست واسه چی می زنم وهر بار می پرسید آمپولا رو چه جوری گیر میاری! یه بار که داشتم میومدم بیرون جلو راهم رو ندیدم نزدیک بود بیفتم گفت چشات نمیبینه تعادل هم نداری
منم گفتم نخیر من سالم سالمم و هیچ وقت هم همچین علائمی نداشتم اونم گفت هنوز تازه است بعدن اینجوری میشی کسائی که میان اینجا هیچ کدومشون نمی تونن راه برن
ولی الان چند ماه خودم می زنم هنوز می ترسم ولی اصلا درد ندارم خیلی بهتره. مخصوصا من خیلی وسواس داشتم همیشه مجبور بودم یه ملافه جدا ببرم و بعد کل لباسام رو بشورم.


با درد بساز چون دواي تو منم، در كس منگر كه آشناي تو منم