2011/11/20, 03:40 AM
(2011/11/19, 03:05 PM)Sina نوشته است: من بعد از چند سال گفتم ...
یعنی همون اولش کل قضیه ام اس رو برای مامانم توضیح دادم ... ولی اسمی از بیماری نبردم ...
دقیق همون جریان و مرکز مخابرات و کابل و حفاظ کابل و اینااااااااااااا
یعنی میشه گفت ام اس رو تعریف کردم و گفتم که من همچین مشکلی دارم ... مامانم خیلی راحت گفت ... مهم نیست ایشالا که خوب میشی
ولی بعد از چند سال گفتم CIS دارم و توضیح دادم که CIS یه چیزی مثل ام اس هستش ولی خود ام اس نیست
بعد از مدتی هم گفتم که ام اس دارم
خیلی راحت قبول کرد ... البته بازم خیلی سخت بود ولی بالاخره گفتم ... البته گفتم که کاملا کنترل شدست و حالم هم کاملا خوبه خوبه ...
وای خیلی عالی بود من همیشه میدونستم آقایون خیلی کلک هستند و راحت می پیچونن ( شوخی کردم ) ولی این یکی معرکه است من خیلی ساده هستم بخاطر همین هم نمی دونستم واقعا چی بگم و چکار کنم . چقدر کار خوبی کردم که اومدم اینجا و با بچه ها مشورت کردم . البته بعضی از دوستان گلم هم از طریق پیغام خصوصی کلی راهنمایی های خوب کردن از همفکری همه تون ممنون . یادم باشه هر وقت مشکلی داشتم سریع بیام اینجا چون هستند دوستان خوبی که به حمایت میان
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی