2011/11/15, 03:22 PM
من خودم شش ماه قبل از اینکه دکترا بخوان تشخیص بدن فهمیدم که ام اس دارم اما خانوادم قبول نمیکردن و واکنش نشون میدادن.
تا اینکه بالاخره دکتر با قاطعیت بهشون موضوع رو گفت.
من برخلاف خانوادم خیلی ناراحت نبودم انگار تو خلسه بی خیالی بودم اما وقتی که بیمارستان بستری شدم و پرستار با پوزخند گفت حالا حالاها باید آمپول بزنی دلم شکست و کلییییییییییییییییییییی گریه کردم و یه افسردگیه یه هفته ای هم گرفتم!!!!!!
تا اینکه بالاخره دکتر با قاطعیت بهشون موضوع رو گفت.
من برخلاف خانوادم خیلی ناراحت نبودم انگار تو خلسه بی خیالی بودم اما وقتی که بیمارستان بستری شدم و پرستار با پوزخند گفت حالا حالاها باید آمپول بزنی دلم شکست و کلییییییییییییییییییییی گریه کردم و یه افسردگیه یه هفته ای هم گرفتم!!!!!!
Together we stand
Divided we fall
Divided we fall