2010/04/07, 12:12 AM
هیچکی مثل من نشده اولا که انقد گند بالا آوردم که روز سوم پالس رو قطع کردن به اصطلاح دکترها مانیک و های شده بودم محترمانه مجنونه از بیمارستان داییم که منو خیلی دوست داره همه رو برده بود یه رستوران خیلی شیک و اساسی که مود همه که واسه من عزادار بودن عوض بشه جاتون خالی من که یادم نیست ولی برام تعریف کردن روسریمو بستم پشت سرم و غذای همه رو یه نفس خوردم وبعد با اعلام اینکه من خسته ام همونجا رو صندلی دراز کشیدم و خوابیدم خونه که اومدیم نزدیک یه هفته ده روز بیدار بودم بدون اینکه حتی تو این 10 روز یک ثانیه بخوابم همه میخوابیدن و من تنهایی کف میکردم و سقف و نگاه میکردم احساس میکردم قوی و هر چیزی رو میتونم بلند کنم و............ خلاصه از اونجا بود که دیگه هیچ پزشک عاقلی به من کورتن نمیده حتی دگزا