(2011/11/05, 10:16 PM)rad007 نوشته است: آره منم یادمه به حساب اینکه همه چیز به مقدار کافی هست و اصولا از یه گوشه پذیرایی رو شروع میکنن اول از بچه های خودمون که نزدیک بودن پذیرایی کردم وقتی به دوست جان ها رسید آب جوش تموم شده بود
خب من چی کار کنم؟؟بلت نیستم دیگه
آن سماور جوش است / پس چرا می گفتی /
دیگر این خاموش است؟/ باز لبخند بزن/
قوری قلبت را / زودتر بند بزن / توی
آن/ مهربانی دم کن / بعد بگذار
که آرام آرام / چای تو دم
بکشد / شعله اش را کم
کن / دست هایت: سینی نقره ی نور
/ اشک هایم: استکان های بلور
کاش استکان هایم را / توی
سینی خودت می چیدی / کاشکی مرا
می دیدی/ خنده هایت قند است/ چای هم آماده است/ چای با طعم خدا بوی
آن پیچیده/ از دلت تا همه جا/ پاشو مهمان عزیز توی فنجان دلم/ چایی داغ بریز
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دست همگی شما درد نکنه و خسته نباشید